نقدی به عملکرد مسئولین پروژه «تشکل بزرگ چپ»/ نادر عصاره


پروژه  وحدت و تشکل بزرگ چپ  علیرغم تلاش هایی که صورت می گیرد، و با امیدهایی که ابراز می شود، هنوز با مشکلات بزرگی در درون و بیرون  روبرو است.

 نیروی درونی، جز بخشی از آن، همراهی نشان نمی دهد. این امر را می توان در ناکافی بودن داوطلبان برای شرکت در گروه های کار، در محدودیت  در فعالیت نوشتاری و گفتاری، در محدودیت داوطلبان برای  شرکت در کار های تدارکی کنفرانس نوامبر و در پائین بودن سطح ابتکار و فعالیت «گروه کار تدارک و سازماندهی» و گروه های کار دیگر مشاهده کرد.

نیروی بیرونی با بی تفاوتی به این پروژه نگاه می کند و هنوز نشانه هایی نظری سیاسی و یا عملی در این پروژه  نمی بیند که بتواند بدان توجه نماید و یا موضع بگیرد.

 موفقیت هر پروژه سیاسی و تشکیلاتی، به در خود نماندن آن و ایجاد جوی مناسب در فضای عمومی برای پیشروی آن بستگی دارد. جوی که با آغاز مباحث در حول این پروژه ایجاد شده، بنظر من جوی رضایتبخش نیست. در همین ابتدا، اکثر مقالات و نقدها و برخوردها با آن ها به بحث هایی کشیده شده اند که برای نیروهای چپ خواهان فعالیت و اثر گذاری سیاسی در محیط خارج از خود، جذاب نیستند و بیشتر به نحوه برخورد چپ باورمند به ایئولوژی و ایدئولوگها شباهت دارند. در صورت ادامه این روند، این مقالات و مباحث به نیروی دافعه برای این پروژه تبدیل خواهند شد.

 کنفرانس نوامبر ۲۰۱۳، در روند حرکت آتی این پروژه مقطعی مهم می باشد. این کنفرانس می تواند به فرصتی برای جلو رفتن تبدیل شود اگر این فرصت درک شود. برعکس این کنفرانس می تواند مشکلات را بیشتر کند، اگر به همین شیوه که تا کنون بدان بی توجهی شده، با آن برخورد شود.

 همین موارد نشان می دهند که در تشخیص شرایط محیط بر این پروژه و تعیین اهداف، امکانات، عوامل، شیوه ها و فرصت ها برای پیش برد آن، موانعی وجود دارد. آن عدم تشخیص و این عدم تعیین به عدم کارائی در این پروژه منجر می شوند و ان را با بحران ها و خطراتی چه بسا مهم روبرو می سازند.

 مشکلات چیست که این پروژه نیروهای درونی خود را بر نیانگیخته است؟ چرا با این نیروها دیالوگی در این زمینه انجام نشود؟ کدام دسته از این مشکلات لاینحل و کدام دسته قابل حل هستند؟ چه اقداماتی باید کرد؟

تحلیل از نیروهای پراکنده چپ (دست کم در خارج) چیست و کدام علل سبب پراکندگی و اختلافات و عدم تمایل به این پروژه  می باشند؟ آنانی که خواهان رفع پراکندگی هستند چه مشکلاتی را در این پروژه می بینند و مطرح می کنند که به آن نمی پیوندند؟

سمتی که مباحث و انتشارات این پروژه می بایست می گرفت تا اثر مطلوبی را به جا بگذارد کدام می باشد و چگونه می توان آن سمت را تقویت کرد؟

چگونه کنفرانس نوامبر می تواند به یک فرصت و یا ضد فرصت تبدیل شود و چه باید کرد که آن شود و نه این؟

 در این جا پاسخ به این پرسش ها هدف نیست. اساسا پاسخ این یا آن فرد به این پرسش ها نیز اهمیت زیادی ندارد. هدف این یاداشت نقدی  به مسئولین این پروژه است. مسئولیت پاسخ به این پرسش ها و پرسش هایی از این نوع که در اینده نیز پیش خواهند امد، منحصرا بر عهده یک ارگان نیست. ولی «گروه تدارک و سازماندهی» مسئولیت  ویژه در این زمینه دارد. این پروژه جز «گروه تدارک و سازماندهی»، گروه کار دیگری ندارد برای پاسخ به پرسش های در نوع خود استراتژیک، تشکیلاتی، مطبوعاتی و ارتباطی. بعلاوه بنا به شرح وظایف و اختیارات «گروه کار تدارک و سازماندهی» در «نقشه راه»، موارد نامبرده در بالا، در ذیل  فعالیت های این گروه کار قرار دارند. پس، اگر از نظر حقوقی مانعی وجود ندارد، مانع راهبردن کار آمد پروژه در چیست؟  آخرین گزارش این گروه تاریخ پانزدهم سپتامبر ۲۰۱۳ را در پای خود دارد.  در آن گزارش از بحثی نام برده شده است در مورد «ضرورت تحرک بخشی بیشتر به پروژه» ولی این بحث به هیچکدام از پرسش های مشخص بالا و یا نظایر آن نزدیک نشده و به کلیاتی اکتفا کرده است. کلیاتی نظیر تاکید بر انجام بحث های نظری، تاکید بر تحرک گروه های کار، تاکید بررویکرد نسبت به نسل جوان و …

 بنظر می رسد که «گروه کار تدارک و سازماندهی»، علیرغم صلاحیت های مختلف و ارزنده  تک تک عناصر تشکیل دهنده آن، کیفیت  لازم  برای پیشبرد این پروژه را در اختیار ندارد. جا دارد که هیات نمایندگی با بررسی مشخص عملکرد خود به کمبودها و علل آن ها بپردازد. در سابقه این پروژه مشکل هیات های نمایندگی  وجود دارد، که کار صدور یک «فراخوان» را بیش از چهار سال طول داد. عدم کارائی آن هیات های  نمایندگی، ناشی از خود انگیختگی و دنباله روی از این جلسه تا آن جلسه، خرده کاری و عدم تشخیص صحیح و عدم تعیین دقیق اهداف،  بوده است. تداوم مشکل گذشته در هیات های  نمایندگی، که عمدتا همان ترکیب قبلی می باشند، آینده این پروژه را با ناکارآئی های گذشته روبرو می سازد.

 مشروعیت دموکراتیک هیات های نمایندگی در این پروژه از نظر من کاملا قابل پذیرش و احترام است. اما شاید لازم است این هیات ها تامین شرایط کارائی اجرایی را جلوی خود گذاشته به آن پاسخ دهند. اگر این هیات ها، کارآئی اجرایی لازم را در درون خود دارند، پس نا کارائی هایی ذکر شده را بر طرف سازند، اگر کارائی لازم را در درون خود نمی یابند، چه راه حلی پیشنهاد می کنند؟

 مشروعیت نمایندگی را همان کیفیت کارآئی در اجرا ندانیم، روش های گذشته را تکرار نکنیم و با الگوی دیگری عمل کنیم . «هیات تدارک و سازماندهی»،  بایست بر اساس کارآئی در زمینه های مورد نیاز این پروژه  تشکیل شود. هیات های نمایندگی اگر در خود کیفیت اجرائی لازم را نمی بینند، می توانند از میان کاندیداها و داوطلبین این امر ترکیب مناسب را  تعیین و کار را به آنان بسپرند. ترکیبی که هم از کیفیت و کار آئی و هم فرصت لازم برای کار برخوردار باشد. معیار قضاوت نسبت به آن ترکیب نیز نتیجه کار آن باشد. بدین طریق، کارکرد مشروعیت دموکراتیک نمایندگی از یکسو و کارکرد «گروه تدارک و سازماندهی» بعنوان یک گروه که کارآئی اجرائی و فرصت  باید داشته باشد، هر یک در جای خود قرار می گیرند.

 ناگفته پیداست که در صورت تداوم عدم کارائی  در «گروه تدارک و سازماندهی»،  و در نتیجه یتیم احساس کردن این پروژه، در بهترین حالت، در اینجا و آنجا اقداماتی برای رفع کمبود ها احتمالا صورت خواهد گرفت که حتی اگر بنفع پیشبرد پروژه باشند  بنفع مشروعیت دموکراتیک هیات های نمایندگی نخواهند بود.

 ‏۲۰۱۳‏/۱۰‏/۲۲


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>