پاسخ به برخی سوالات پیرامون تشکل بزرگ چپ

- برنامه ای از سایت “وحدت چپ”

- پاسخها از علی پورنقوی

توضیح: پس از اعلام بیرونی پروژۀ “تشکل بزرگ چپ”، در جریان نشستهای محلی و اینترتی، و نیز از طریق سایت “وحدت چپ” پرسشهای متعددی در مورد این پروژه مطرح شده اند. به عنوان تدارکی برای نشست ۲۲ ؤوئن، بر آن شدیم برخی از آنها را پاسخ گوئیم. رفقا علی پورنقوی و رسول آذرنوش در دو بخش جداگانه به پرسشهای مورد نظر پاسخ گفته اند. برنامۀ حاضر شامل پاسخهای علی پورنقوی است.

با عرض سلام خدمت شما و امید این که اوقات خوب و خوشی داشته باشید. احتمالاً از پروژه “تشکل بزرگ چپ” اطلاع داشته باشید. این پروژه، مطابق توضیحاتی که بعداً خواهم داد، حدود ۶ ماه است که اعلام عمومی شده و برای معرفی اش تا الان تعدادی سمینارها و نشستهای محلی و همچنین نشستی بر روی پالتاک یا اینترنت برگزار شده اند. در جریان این نشستها از یک طرف و از طرف دیگری از طریق سایت “وحدت چپ” سؤالاتی در باره این پروژه مطرح شده اند، که مناسب دانستیم از این طریق، من و یکی از رفقایم – رسول آذرنوش، این سؤالات را پاسخ بدهیم. یادآوری کنم که در تاریخ ۲۲ ژوئن سمیناری برگزار خواهد شد، نشستی برگزار خواهد شد، که قصد اصلی این نشست تبادل نظر و نهائی کردن پیشنهای است که برای پیشبرد این پروژه ارائه شده و همچنین انتخاب نمایندگان یا رابطان کنشگران منفرد چپ که علاقه مند به مشارکت در این پروژه اند. امیدوارم که پاسخهائی که به این سؤالات توسط رفیق آذرنوش و من داده می شوند کمکی باشند برای این که اجلاس ۲۲ با آمادگی بیشتری و با وقوف نسبت به سابقه پروژه، اهمیت پروژه، به کار رسیدگی به دستور اصلی اش، که چنان که عرض کردم، تصویب پیشنهاد طریق پیشبرد این پروژه است و نیز انتخاب رابطین یا نمایندگانی برای منفردین چپ، به طور مستقیم نائل شود و مستقیماً وارد این دستور شود.

سؤالاتی را که مطرح شده اند، می توان به دسته بندیهای مختلفی، تقسیم کرد، که یکی از این دسته بندیها را می شود گفت شامل ۴ گروه سؤال هستند:

  • سؤالاتی که متوجه سابقه این پروژه اند: این که [پروژه] واقعاً کی شروع شده، کدام جریانات مشارکت داشته اند، بر اساس کدام اشتراک نظرات اقدامات تا حال حاضر پیش رفته اند، و از این دست سؤالات؛ سؤالاتی که چنان که عرض کردم متوجه سابقۀ امر اند.
  • سؤالاتی هستند که هدف، اهمیت، روش و دشواریهای این کار را مورد پرسش قرار داده اند: این که این پروژه با کدام دشواریها، با کدام شانسها و امکانات برای موفقیت و تأمین موفقیت مواجه و همراه است، و این که به چه روشهائی می خواهد به یک تشکل بزرگ  چپ نائل شود.
  • دسته سوم سؤالات متوجه آلترناتیوهائی هستند که در برابر این پروژه قابل تصور اند و می توانسته اند اتخاذ شوند.
  • و سرانجام دسته چهارمی از سؤالات هستند که، چون به خصوص این پروژه متکی است بر سه جریان سیاسی تا حال حاضر و بر کنشگران منفرد چپ، خاصه امکانات اثرگذاری کنشگران منفرد چپ را مورد سؤال قرار می دهد.

توافق عمومی یا تقسیم کار عمومی بین من و رفیقم آذرنوش این بوده است که من به سؤالاتی که متوجه سابقۀ پروژه اند و همچنین به سؤالاتی که متوجه آلترناتیوها هستند، پاسخ بدهم و ایشان به موضوع هدف، اهمیت، روش و دشواریهای  کار از سوئی و از سوی دیگر به امکانات اثرگذاری کنشگران منفرد چپ بپردازد. اما در کادر این تقسیم کار عمومی، گاه من گریزی به سؤالاتی که توسط ایشان پاسخ گفته می شوند، خواهم داشت و گاه ایشان گریزی به سؤالات من خواهد داشت.

پرسیده شده است که «راجع به سابقۀ این پروژه توضیح دهید!»

می شود گفت که قریب ۵ سال، ۴ سال و نیم پیش، نزدیکیهائی به خصوص بین سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران حس می شد، که این نزدیکی منجر شد به پیشنهاد سازمان اکثریت به سازمان اتحاد فدائیان که راهی را برای وحدت با هم دیگر طی کنیم. در آن زمان چارچوب این پیشنهاد متوجه دو سازمان با سابقۀ فدائی بود و مفهوم عمومی تر [وحدت] چپ را، حداقل این پیشنهاد، درنظر نداشت. رفقای اتحاد فدائی در پاسخ به پیشنهاد سازمان اکثریت پیشنهاد وسیعتری را مطرح کردند. آنها مطرح کردند که اشتراک نظری قابل توجهی بین دو سازمان نامبرده و همچنین شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران وجود دارند که می توانند این سازمان را هم در واقع مشمول راه مشترکی بکنند که برای سازماندهی پروژه ای برای یک تشکل بزرگ چپ پیش گرفته خواهد شد. بنابراین آنها پیشنهاد طی مسیر توسط این ۳ سازمان را دادند. این پیشنهاد توسط سازمان اکثریت پذیرفته شد و کار مقدمتاً با این ۳ سازمان آغاز گردید.

[از اشتراکات سه سازمان برای شروع کار پرسیده شده است].

اشتراکاتی که ۳ سازمان داشتند و بر آن مبنا کار را پیش بردند، در ارتباط با جهات عملی اشتراکات، ابتدا باید تصریح کنم که این اشتراک را داشتند که یک پروژۀ چپ نمی تواند به این سه سازمان محدود بماند. از سوئی سازمانها و احزاب دیگری هستند که به خانوادۀ چپ تعلق دارند، و از سوی دیگر ما با یک واقعیت در صحنه و پهنۀ سیاسی ایران به طور کلی و در ارتباط با نیروهای چپ به طور خاص، مواجهیم که به یک تعبیر بزرگترین حزب سیاسی، حزب سیاسی منفردین است؛ یعنی نه فقط به لحاظ کمی بلکه همچنین به لحاظ کیفی، نیروهای فعال اما منفرد، غیرمتشکل، در عرصۀ عمومی سیاست ایران و همچنان که عرض کردم در دایره نیروهای چپ حضور قابل توجهی دارند. پس پروژه ای که متوجه تشکل نیروهای چپ باشد، مطلقاً نمی تواند از این نیروها صرف نظر کند، غفلت کند، و آنها را نادیده بگیرد.

این دو توافق عمومی عملی بین ۳ سازمان نامبرده وجود داشت و همچنین توافقاتی نظری. توافقهای نظری را می توان در سه مورد عنوان کرد: ۱- هر سه این سازمانها با سابقۀ مارکسیست – لنینیستی ای که داشتند، و با تجربۀ مارکسیسم – لنینیسم، چنان که در قامت به اصطلاح سوسیالیسم واقعاً موجود متحقق شده بود، بر دیدگاه نقد مارکسیسم – لنینیسم و مشخصاً نفی دیکتاتوری پرولتاریا بودند، و از تحقق مارکسیسم – لنینیسم یا تحقق یک جامعۀ عادلانه اما به اتکای نظامی تمامیتخواه، متکی بر دیکتاتوری پرولتاریا، فاصله گرفته بودند و از زمرۀ اشتراکات خودشان بر این نقد تأکید داشتند. معنای اثباتی این فاصله گیری از مارکسیسم – لنینیسم و مشخصاً از دیکتاتوری پرولتاریا، باور به سوسیالیسم، باور به [امکان] تحقق یک جامعۀ عادلانه در مسیری دموکراتیک، و دموکراسی نه به عنوان ابزاری برای نیل به سوسیالیسم، بلکه دموکراسی به عنوان الزامی برای سوسیالیسم بود. پس اشتراک دوم، اشتراک در باور به امکان سوسیالیسم متکی بر دموکراسی و از مسیر دموکراسی بود. اشتراک سوم، اشتراک بر ضرورت گذر از جمهوری اسلامی به مثابه مانع اصلی در تحول دموکراتیک جامعۀ ایران بود.

این سه مورد اشتراکات نظری در فراخوانی که در ۵ نوامبر سال گذشته، ۱۵ آبان سال ۱۳۹۱، انتشار یافت، تصریح شده اند.

در این ارتباط گاه پرسیده شده که «چرا در “فراخوان” نسبت به سوسیال دموکراسی مرزبندی نشده است؟»

شاید بشود گفت که این سؤال قرائت معینی از سوسیال دموکراسی را در نظر دارد؛ یعنی قرائتی از سوسیال دموکراسی که قائل به عبور و لزوم عبور از جامعۀ سرمایه داری نیست. اما اگر دقت کنیم که در “فراخوان” بر باور سه جریان نامبرده دایر بر  سوسیالیسم، و چنان که عرض کردم سوسیالیسم توأم با دموکراسی، متکی بر دموکراسی و در مسیر دموکراتیک تأکید شده است، این را می توان و باید مرزبندی ای با آن قرائت از سوسیال دموکراسی که معتقد به امکان تأمین عدالت در چارچوب نظام سرمایه داری است، تلقی کرد.

به علاوه نکته ای که در این جا مناسب است مورد تأکید قرار بدهم این است که این تفاهم نیز بین سه سازمان وجود داشت که مرزبندیها یا اشتراکاتی که امروزه به دست داده می شوند تا در مسیر تشکیل یک حزب بزرگ چپ حرکت کنیم، نباید ممانعتی برای مشارکت مجموعۀ گرایشهای موجود در سه سازمان در این مسیر باشند. و این واقعیت است که گرایش سوسیال دموکراتیک، منتهی با تأکید بر لزوم عبور از جامعۀ سرمایه داری، در مجموعۀ سازمانهای موجود وجود دارد.

همچنین سؤال شده که «چرا فقط همین سه سازمان در این پروژه شرکت دارند؟»

باید تصریح کنم، و اشاره ای هم داشتم، که یکی از اشتراکات عملی سه سازمان این بود که قاعدتاً چنین پروژه ای نمی تواند به این سه سازمان محدود شود. از این رو این توافق بود که به سازمانهای دیگری هم مراجعه شود. به سازمانهای دیگری هم مراجعه شد، که تصریحاَ بگویم از جمله به حزب تودۀ ایران، به سازمان راه کارگر و به حزب دموکراتیک مردم ایران مراجعه شد. اینها نیروهائی بودند که ارزیابی عمومی ما، کلی ما، و به یک اعتبار امیدواری ما، نسبت به آنها این بود که می توانند و شانس هست که به این روند بپیوندند، اما هیچ یک شان پاسخ مثبت نداد. به این خاطر در حال حاضر پروژه توسط این سه سازمان پیش برده می شود.

اینها مجموعه سؤالاتی بودند که سابقۀ امر را، دلیل پروژه را چنان که تا حال حاضر پیش رفته و معرفی شده است، مدَ نظر داشتند. من در بخش بعدی صحبتهایم به سؤالاتی که متوجه آلترناتیوهای ممکن، متصور در برابر این پروژه هستند، پاسخ خواهم داد.

یکی از مکررترین سؤالها این بوده که «چرا وحدت چپ و نه اتحاد چپ؟»

توجه دارید که این پروژه صحبت از تشکل بزرگ چپ دارد، در حالی که کوشش متصور دیگری این است که نه الزاماً ایجاد حزبی واحد بلکه یک جبهۀ وسیع از نیروهای چپ پیگیری شود و سؤال در واقع متوجه همین آلترتانیو در برابر تشکل بزرگ چپ است. عرضم به حضور شما ۱- ما در خلال سالها و می شود گفت دهه های گذشته شاهد کوششهائی برای اتحاد چپ بوده ایم که تا حال حاضر متأسفانه به نتیجۀ ملموسی منجر نشده اند. اما علاوه بر این، می خواهم بر یک واقعیت امروزی اتحادهای موجود در پهنۀ عمومی سیاست ایران انگشت بگذارم. وقتی از پهنۀ عمومی سیاست ایران صحبت می کنم، منظورم تنها و تنها احزاب چپ نیست. اگر عموم نیروهای سیاسی ایرانی را و اتحادهائی را که در حال حاضر با هم دیگر دارند و پیش می برند در نظر بگیریم، متوجه یک واقعیت بسیار جالب و تا آنجا که سؤال «چرا وحدت چپ و نه اتحاد چپ؟» مطرح است، یک واقعیت آموزنده خواهیم شد. این واقعیت چیزی نیست جز این که اگر به اتحادهای شکل گرفته در بین نیروهای سیاسی ایران نگاه کنیم، می بینیم که به جز استثتائات غیرقابل اتکا – هم به لحاظ محدودیت دامنه، هم به لحاظ محدودیت تعداد، استثتائات غیرقابل اتکا – نیروهای چپ عیناً در اتحادهای موجود تکرار می شوند. منظورم را با مثال معینی روشنتر می کنم: اتحادی از سه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، می بینیم که در اتحاد وسیعتری که با عنوان اتحاد پنج سازمان مشهور است، تکرار می شود، و باز همین اتحاد در اتحاد بازهم وسیعتری که با عنوان اتحاد ۹ سازمان شناخته می شود، تکرار می شود. یک چنین وضعیتی در مورد باقی نیروهای چپ نیز صادق است. نیروهای چپی که اتحاد معین چپ با هم دارند، مجدداً در اتحادهای احتمالاً بزرگتری تکرار می شوند. واقعیتی که من می خواهم بر آن انگشت بگذارم این است که، باید گفت متأسفانه، این اتحادهای بزرگتر با حضور نیروهای چپ دیگری مطلقاً همپوشانی ندارند. نتیجه ای که می شود از این جا گرفت این است که امروزه روز به یک معنا اتحاد چپ خودش را در اتحادهای موجود، و پتانسیل برای اتحاد چپ خودش را در پتانسیل برای اتحادهای وسیعتر موجود بیان می کنند. از این رو است که [راه وحدت چپ] به زعم سه سازمانی که فعلاً پای این پروژه اند، در حالی که آمادگی دارند راه وحدت را طی کنند بی آن که این آمادگی مطلقاً نافی ورود در اتحادهای وسیعتری باشد، راهی است متضمن مقصودتر و به خصوص متکی بر آمادگیهای واقعی موجود. از این رو است که این سه سازمان راه وحدت را اتخاذ کرده اند و نه راه اتحاد چپ را.

اما آیا پیوستن سازمانهای دیگری به این پروژه میسر است؟

صرف نظر از اشاراتی که داشتم در این مورد که پیش از اعلام پروژه به سازمانهای معینی مراجعه شد ولی پاسخ مثبتی گرفته نشد، باید تصریح کنم در پیشنهادی که برای پیشبرد این پروژه داده شده، مشخصاً پیش بینی شده است که اگر سازمانهای دیگری علاقه مند باشند که به این روند و این پروژه بپیوندند، این امکان وجود دارد. شروط معینی هم که از یک طرف متضمن حقوق آنها باشد و از طرف دیگر نافی راه طی شده به معنی تکرار راه نباشد، پیش بینی شده است. آری، امکان پیوستن نیروهای دیگری به این پروژه وجود دارد. معنای حرفم این نیست که اگر نیروئی به این پروژه بپیوندد، الزاماً باید تمام مصوبات تا حال حاضر را بپذیرد. تحت شروطی، که ارجاع می دهم به پیشنهاد صورت گرفته برای پیشبرد پروژه، حتی تجدید نظر در تصمیمات گرفته شده تا حال حاضر برای تأمین نظر نیروهای جدید، اگر بخواهند به پروژه بپیوندند، پیش بینی شده است.

پرسیده شده «چرا منفردین در این مرحله از پروژه مطرح شده اند؟»

من در پاسخگوئی به سؤالاتی که متوجه سابقۀ امر بودند، توضیح دادم که یکی از توافقهای عملی بین سه جریان این بود که یک پروژۀ حزب بزرگ چپ با غفلت و نادیده گرفتن یا عدم مشارکت برابرحقوق نیروهای منفرد چپ نمی تواند موفقیت داشته باشد. بلافاصله اضافه کنم که حتی بالاتر از این، اگر زمانی این پروژه موفق نشود و نیروهای مربوطه اش دست به به اصطلاح آسیب شناسی اش بزنند، من مطمئن ام که یکی از مواردی که بر آن انگشت خواهند گذاشت، عدم توفیق در جذب نیروهای کنشگر منفرد چپ چنان که باید و شاید و به گستردگی، خواهد بود. امیدوارم البته که چنین آسیب شناسی ای موجبیت پیدا نکند.

باری، آن چه می کوشم عرض کنم این است که موضوع مشارکت منفردین نه در این مرحله بلکه از آغاز مورد توجه سه سازمان نامبرده بوده است. منتهی واقعیت این است که یک تضمین برای ادامۀ کار، یک حداقل برای این که مبتنی بر آن حداقل به عنوان یک سکوی ابتدائی بتوان کار را شروع کرد، ضرورت داشته است. موضوع مشارکت منفردین درست با تأمین این سکو و در زمانی که حداقل الزامات برای پیشبرد پروژه و برای تضمین ادامه کاری آن تأمین شده اند، مطرح و اعلام شده است. چنان که عرض کردم فعلا پیشنهادی، و نه مصوبه ای، برای نحوۀ پیشبرد پروژه به جنبش چپ به شمول نیروهای کنشگر منفرد چپ ارائه شده است. روز ۲۲ ژوئن پیش رو اجلاسی برگزار خواهد شد که دستور آن تصویب این پیشنهاد با سهم و مشارکتی است که منفردین در تصویب آن می توانند داشته باشند. بنابراین سازمانهای سه گانه ضمن این که تضمینی برای ادامه کاری این پروژه بوده اند و توافقهای حداقلی را برای این که این تضمین تأمین هم بشود، فراهم آورده اند، فراتر از این آن چه را که در نظر داشته اند به مثابه پیشنهاد با منفردین مطرح کرده اند و با اشتیاق منتظر تأمین سهم آنان تا تصویب طرحهای موجود اند.

پرسیده شده «منفردین چه کسانی اند و چرا فکر می کنید آنها به این پروژه بپیوندند؟»

ابتدا اجازه بدهید که من در این سؤال یک خطا را ردگیری کنم. آن خطا به نظر من این است که ظاهراً کسانی که متشکل اند، اعم از آن که چپ باشند یا نباشند، یعنی در یک تشکل معین سیاسی عضویت داشته باشند، آنها مبارزان راه آزادی اند، آنها مبارزان راه عدالت اند، و اگر کسی منفرد باشد مبارز راه آزادی، عدالت، برای سوسیالیسم و دموکراسی نیست. حال اگر این دید را کنار بگذاریم، در این صورت همان قدر که سازمانهای سیاسی چپ علاقه مند اند که حزب بزرگتری را تشکیل دهند و نیروی مؤثر و مؤثرتری را تشکیل بدهند تا در راه آرمانهایشان مبارزه داشته باشند، قاعدتاً نیروهای منفرد هم دارای این آرمانهایند و برای این آرمانها مبارزه می کنند. بنابراین این که چرا فکر می شود که منفردین به این پروژه بپیوندند، مبتنی بر آرمانهای این نیروها است. بی آن که بخواهم در وزن نیروهای منفردی که تا حال حاضر به پروژه پیوسته اند، اغراقی داشته باشم اما واقعیت قضیه این است که در حال حاضر نیروی قابل توجهی از منفردین هم هست که دارد پروژه را همراهی می کند و در آن مشارکت دارد.

بخش اول سؤال این است که «منفردین چه کسانی اند؟». می توان در یک تعبیر عام منفردین را افراد غیرمتعلق به سازمانهای موجود سیاسی، بدون ارتباطات تعهدآور با سازمانهای سیاسی موجود، که دارای آرمانهای مشترکی با این سازمانهایند تعبیر و تعریف کرد. اما اگر به سابقۀ وضع نگاه شود، بخش قابل توجهی از کنشگران منفرد اعضای [قبلی] سازمانهای سیاسی موجود یا دیگر سازمانهای سیاسی اند. هستند البته دیگرانی که به اعتباری هیچ گاه حداقل تعلق تشکیلاتی به هیچ یک از سازمانهای سیاسی موجود نداشته اند ولی مدام واجد آرمانهای عدالتخواهانه، سوسیالیستی و آزادیخواهانه بوده اند. بنابراین قصد این نیست که از منفرد صرفاً نیروهای سابقاً عضو این یا آن سازمان سیاسی را بفهمیم. فهم عمومی، تعریف عمومی از نیروهای منفرد چپ نیروهائی اند که آرمانهای سوسیالیستی دارند و در راه آرمانهایشان کوشش می کنند.

پرسیده شده «آیا بهتر نیست ابتدا این سه سازمان وحدت کنند و سپس منفردین مبتنی بر نتیجۀ کار تصمیم بگیرند؟»

منتفی نیست، و نه تنها منتفی نیست بلکه کاملاً محتمل است که این یا آن کنشگر منفرد منتظر بماند. کما این که در یک دسته بندی عمومی از افراد، خواه صحبت بر سر نیروهای چپ و منفرد باشد یا متشکل، در یک برخورد عمومی به افراد، قابل تصور است که برخی از آنان مشارکت از بدو امر در یک کار را می پسندند، و بعضی از افراد با احتیاط به یک حرکت اجتماعی برخورد می کنند و منتظر نتایج آن حرکت می مانند. طبعاً این نکته در مورد کنشگران منفرد چپ هم صادق است. پس نه تنها منتفی نیست، بلکه کاملاً محتمل و واقعی است که منفردینی منتظر نتایج این حرکت بمانند و بر اساس نتایج آن انتخاب خودشان را داشته باشند. این انتخاب و این روش محترم اند. اما آیا الزاماً این روش باید توسط عموم منفردین اتخاذ شود؟ آیا تمام منفردین باید منتظر بمانند تا کوشش این سه سازمان یا سازمانهای دیگری به همراه آنان احتمالاً به سرانجام برسد تا آنها دست به انتخاب بزنند؟ من فکر می کنم که اولاً سازمانهای سیاسی نباید به نیروهای منفرد این گونه نگاه کنند. این نگاهی است اکیداً تبعیت خواهانه. منفردین هم نباید – من پایم را توی کفش منفردین می کنم و می گویم – منفردین هم نباید به سازمانهای سیاسی این گونه نگاه کنند که انگار رسالتها به عهدۀ سازمانهای سیاسی اند و سازمانهای سیاسی باید کار را به انجام برسانند و بعد ما باید انتخاب کنیم. من فکر می کنم که یک انتخاب مسئولانه، یک نگاه مستقلانه تر، چه توسط سازمانهای سیاسی به نیروهای منفرد و چه توسط نیروهای منفرد به سازمانهای سیاسی، هر دو، ایجاب می کنند که مشارکت از بدوامر، متقابل و همراه با هم صورت گیرد.

بازهم سؤالی در این مورد شده که «آیا بهتر نیست که منفردین مقدمتاً به سازمانی از میان این سه سازمان بپیوندند و از این طریق در پروژۀ وحدت نقش داشته باشند؟»

ببینید! یک واقعیت این است که منفردین به یک اعتبار به این خاطر منفرد اند که در سازمانهای سیاسی موجود سازمان سیاسی مطلوب خودشان را نیافته اند. چنان که گفتم بخش قابل توجهی از منفردین اعضای سابق همین سازمانهای سیاسی یا دیگر سازمانهای سیاسی بوده اند. همین واقعیت که آنان الان منفرد اند، به این معنا است که سازمانهای سیاسی موجود، چه این سه سازمان چه سازمانهای دیگری، سازمان مطلوب آنان نیست؛ خواه پیشتر عضو اینها بوده اند یا نبوده اند.

“سازمان مطلوب آنها نیست” هم معنایش این است که [سازمان معین] می تواند در سیاست اش، در تاریخ اش، یا در مناسبات درونی اش مورد پسند منفردین نبوده باشد. پس این که انتظار داشته باشیم منفردین یکی از این سه سازمان را انتخاب کنند و از طریق این سازمانها مشارکت مؤثر در پروژه داشته باشند، در درجه اول خلاف واقعیت منفردین در کم و کیف گسترده شان است، و ثانیاً باز هم حاوی این تلقی که ظاهراً منفردین الزاماً باید از طریق سازمانهای سیاسی و به تبعیت از سازمانهای سیاسی نقش خودشان را در امر وحدت ایفا کنند.

من واقفم البته که این سؤال و سؤال قبلی تا حدودی ناشی از دغدغه هائی اند که متوجه چگونگیهای اثرگذاری منفردین در این پروژه اند. چنان که عرض کردم، رفیقم رسول آذرنوش به این بخش از سؤالات خواهد پرداخت. تنها مایلم در یکی دو مورد گریزی هم به سؤالاتی که پاسخگوئی به آنها به عهدۀ ایشان است، داشته باشم.

پرسیده شده «تشابهات و تفاوتهای موقعیت افراد تشکیلاتی با منفردین در این پروژه چیستند؟»

باید تصریح کنم که تا آنجا که موضوع یک فعال منفرد و با یک عضو یکی از این سه سازمان مطرح است، هیچ تفاوتی وجود ندارد: برای این که در کمیسیونهای پیش بینی شده در طریق اجرای پروژه شرکت کنند، برای این که پیشنهادهای خودشان را مطرح کنند، اعم از آن که این پیشنهادها پیشنهادهای نظری باشند یا متوجه برنامه یا اساسنامه، برای این که در فعالیتها حضور داشته باشند و حق خودشان را برای درخواست رسیدگی به پیشنهادهایشان تعقیب کنند، [در تمام این موارد هیچ تفاوتی وجود ندارد]. من به عنوان عضو سازمان سیاسی معین و هر رفیق کنشگر منفرد، دارای حقوق و امکانات برابر برای اثرگذاری و مشارکت در پروژه ایم. به این اعتبار است که اصل “هر نفر یک رأی” [در پیشبرد پروژه] متحقق خواهد شد. اما تحقق این اصل یک اعتبار نهائی نیز خواهد داشت. توضیح این که آن چه مدَ نظر است، یعنی آن چه در پیشنهاد برای طریق پیشبرد کار پیش بینی شده، این است که در یک روند دو ساله اسنادی تهیه می شوند. این اسناد در اختیار جنبش به معنای عام آن قرار می گیرند؛ از جمله در اختیار سه سازمان طرف پروژه و همچنین در اختیار کنشگران قرار می گیرند. هر کدام از سازمانهای طرف پروژه به استقلال تکلیف خودشان را نسبت به این اسناد تعیین می کنند و تصمیم می گیرند که آیا بر اساس این اسناد می خواهند از آن پس در گام آخر کار تشکیل حزب بزرگ چپ مشارکت داشته باشند یا خیر. طبعاً این تصمیم را هر منفرد نیز در نزد خودش خواهد گرفت: آیا می تواند و می خواهد با اسناد و با مناسباتی که در خلال این دورۀ دو ساله مشاهده کرده و در بطن آنها قرار گرفته است، در گام نهائی مشارکت داشته باشد یا نه. قابل تصور است که احزابی و افرادی به این سؤال آری و پاره ای هم نه بگویند. باری، آنها که به این سؤال آری خواهند گفت – اجازه دهید تعبیر مناسب کنگره را به کار بگیرم – در یک کنگره واحد جمع خواهند شد، که در آن جا دیگر هر کس خود منفردش است. هر کس یک رأی دارد، صرف نظر از این که تا قبل از اخذ این تصمیم یک منفرد بوده و یا به یک سازمان سیاسی تعلق داشته است. این هم تعبیر دوم برای تحقق اصل “هر نفر یک رأی” است.

امیدوارم به این ترتیب سؤال دیگری را هم که متوجه این است که آیا هر یک از این سه تشکل کوشش نخواهد کرد که تمایل خودش را و گرایش مورد پسند و مطلوب خودش را بر روند پیشبرد پروژه غالب کند، تا حدودی پاسخ گفته باشم. اما برای روشنتر کردن موضوع بد نیست این را هم بگویم که اگرچه آئین نامۀ کمیسیونهای اسناد هنوز باید تدوین شود، اما این توافق را من دیده ام، این تفاهم را من حس کرده ام که این کمیسیونها علی القاعده نباید کمیسیونهای تدوین کننده اسناد، بلکه کمیسیونهای ساماندهنده به اسناد باشند. این معنا را اگر ما در فونکسیون اصلی کمیسیونها در نظر بگیریم، در چنین حالتی واقعاً مهم نیست که طرح یک سند توسط یک سازمان، یک عضو سازمانی و یا توسط یک کنشگر منفرد تهیه شده باشد. فرض کنیم که می خواهیم [طرح] یک اساسنامه را تدوین کنیم. در این صورت این طرح اساسنامه ممکن است از جانب یکی از ارگانهای یکی از این سه سازمان تهیه و ارائه شده باشد به کمیسیون اساسنامه و یا توسط یک کنشگر منفرد. این دو طرح سند نزد کمیسیون دارای حق برابر اند و کمیسیون عهده دار وظیفه تدوین طرح جدیدی در برابر دو طرح مفروض نیست، تا به این ترتیب وزن وسهم یک سازمان یا سازمانها در آن سنگینتر باشد، بلکه کمسیون عهده دار سامان دادن و جمع بست دادن از طرح اسناد و بنابراین متضمن حق برابر هر طرح سند خواهد بود. پس اگر از تعریفی که از کمیسیونها، از فونکسیون یا کارکرد یا نقش اصلی آنها داده می شود، این فهمیده شود که آنها نه نقش تدوین گر بلکه نقش ساماندهنده طرح اسناد را خواهند داشت، راه برای این که سازمانی بخواهد گرایش مطلوب خود را بر آنها غالب کند، بسته خواهد بود.

از توجهتان ممنونم.


2 دیدگاه در “پاسخ به برخی سوالات پیرامون تشکل بزرگ چپ

  1. با درود به رفقا
    عزیزان، من کارگری هستم که در محل کارم امکان دسترسی به “نت” را ندارم.
    لذا هرگاه که به شهر می آیم باید کوله باری از مطالب گوناگون را دانلود کرده ، برای مطالعه در محل کارم و همچنین انجام وظیفه کار تبلیقی و ترویجی ، به همراه خود به محل نامبرده بیاورم.
    عزیزان من، این بر وبوم ویران، ایران نام دارد. یعنی اینکه وقتی در یک شهر کوچک یک غیر بومی وارد کافه نت می شود خیلی ها روی او ” زوم ” می کنند. قطعا خبرهم دارید که “مدیر سیستم” آن محل می تواند کنترل کند که من در حال بازدید از چه برنامه ای هستم. حتما خبر هم دارید که در کافه نت ها دوربین مدار بسته کار گذاشته اند.آدم پنجاه و چند ساله ای که معولا در ایران( بویزه شهر های کوچک) متداول نیست که به این گونه محل ها برود. خیلی زود جلب توجه می کند.
    من با این سن و سال و سابقه کار سیاسی وزندان، باید همه جوانب را در نظر بگیرم.
    خوب حالا شما بیایید و خودتان در جای من قرار دهید. باید “دزدکی !” فیلتر شکن را نصب کنم و وارد “سایت وحدت چپ” بشوم یکسری مطالب را وارد برنامه ” ورد” کنم و بعداز pdf کردن ، انها را دانلود کنم. بعد برای دانلود فیلم ها از این سایت وارد ” یوتویوب شوم.
    ای کاش همه این امکان را در یک سایت فراهم می کردید.
    شاید هم موردی همچون من کم است. و مقدورات شما کمتر و من زیادی متوقع هستم!
    اگر پُر توقعی تلقی نشود، ممکن است که مطالب pdf شده و فیلم ها( مثل صحبت رفیق علی نقوی) را برای من ایمیل کنید؟ همان کاری که نشریاتی چون مهرگان، آلترناتیو، هفته و . . . انجام می دهند؟
    ضمنا من نگارنده فایل ” فانوس خون” هستم که سایت های مختلف وبویژه ” سایت گروه پروسه” آنرا به معرض رویت خوانندگان قرارداده است.
    پیروز باشید

  2. با درود به رفقا و رفیق علی نقوی
    وبا عذر خواهی از اینکه بعد از ارسال مطلب ام متوجه شدم که باید آنرا به ادرسی دگر می فرستادم.
    لطفا این اشتباه و اشتباه املایی مرا بگزارید به حساب موقعیتی که در آن قرار دارم و در حال تایپ مطالب هستم.
    سئوالی که در رابطه با بحث فوق برای من مطرح شده است این است که چگونه می توانم به مطالب مطروحه از جانب رفیق رسول آذردوش دستیابی یابم؟

    پیروز باشید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>