جایگاه فعالان منفرد چپ در پروژه وحدت چپ؟ / محمد اعظمی

فعالان منفرد چپ در پروژه وحدت چپ چه جایگاهی دارند؟ آینده این پروژه چگونه رقم خواهد خورد؟ نحوه مشارکت در مباحث و در تصمیم گیری ها چگونه و به چه شکل است؟ و … این ها پرسش هائی هستند که برای برخی از کنشگران منفرد چپ مطرح است. این پرسش ها نشان می دهد که ما به گفتگوی بیشتر برای یافتن پاسخ مشترک نیاز داریم. برخی از پرسش ها به دلیل ناآشنائی با مباحثی است که تاکنون به شکل مکتوب و شفاهی جریان داشته است، اما برای بسیاری از پرسش ها هنوز پاسخی روشن و مشترک وجود ندارد. علت آن، جدید بودن خود طرحی است که فرا رویمان قرار دارد. پاسخ ها، حاصل تجارب تاکنونی ماست. امکان دست یافتن به طرحی روشن و رهگشا، تنها به همت تلاش همگانی امکانپذیر می شود. مهم این است که از  ایده های طرح شده، احکام غیر قابل تغییر نسازیم، آنها را در عمل بسنجیم و تصحیح و تکمیل نمائیم. فعلا طرحی که تا حدودی مسیر راه آینده را ترسیم کرده است، توسط سه جریان (سازمان اکثریت، شورای موقت و اتحاد فدائیان) پیشنهاد شده است. قرار است در جلسه آتی کنشگران چپ که در ۲۲ ماه ژوئن برگزار می شود، این طرح اصلاح و تکمیل شود. با این تاکید که احکام آن در جریان عمل و در صورت نا کارآمدی احتمالی، بتواند تغییر کند. اهمیت دارد ایده ها برای دامن زدن به گفتگوها، بیان شوند. من نیز به سهم خود به عنوان یکی از افراد شرکت کننده در این پروژه، پیرامون برخی پرسش ها نظرم را بیان می کنم.

 نخستین پرسش این است که هدف این وحدت یا هدف پروژه شکل دهی تشکل بزرگ چپ، چیست و چگونه حزبی مد نظر است؟ آیا هدف تشکیل حزب واحد چپ است و یا چیز دیگری است؟ تا جائی که در طرح پیشنهادی روشن شده است، هدف این پروژه، ایجاد یک تشکیلات جدیدی است. عناصر تشکیل دهنده این تشکیلات فعلا سه جریان سیاسی و نیروهای منفرد چپ – در داخل و خارج- هستند که مایلند در این پروژه نقش ایفا کنند. بنابراین یک تشکیلات حزبی مد نظر ماست. اما این تشکل حزبی از سوئی هیچکدام از این سه تشکل نخواهد بود و از سوی دیگر با آن “حزب واحد” با آن تعاریف و درک و دریافت گذشته ما، تفاوت اساسی دارد. “حزب واحد” حق دیگر تشکل ها را به رسمیت نمی شناخت. در گذشته جریاناتی که خود را چپ می دانستند برای کل طبقه کارگر یک حزب را مد نظر و مورد تائید قرار می دادند. دیگر احزاب چپ از نظر آنان، ناحق و مردود بودند. درک “حزب واحد” بر پایه حقیقت پنداری شکل گرفته بود. در حالی که ما نه خود را حقیقت کامل می پنداریم و نه معتقدیم تشکل ما همه نیروهای چپ را در بر خواهد گرفت. ما وظیفه متشکل نمودن بخشی از چپ را برای خودمان قائلیم. نیروهای دیگری هم وجود دارند و چپ هم هستند، اما نمی توانیم فعلا با یکدیگر در یک تشکیلات کار مشترک انجام دهیم.
پیرامون مختصات ساختاری و سیاسی و نظری تشکیلات جدید، هنوز گفتگو و جمعبندی مشترکی انجام نشده است. قرار است پیرامون آن بحث شود. من بر این باورم که در زمینه تشکیلاتی باید تشکل جدید بر اساس دموکراتیک ترین ضوابط پایه ریزی شود. ضوابطی که در عین آزادی گرایشات مختلف و به رسمیت شناختن هویت فردی افراد، اما تشکیلات بتواند هویت جمعی داشته باشد و مجموعه عناصر سازنده آن یک خط و هویت جمعی را منعکس کنند. به لحاظ سیاسی نیز تشکل جدید اهمیت دارد خط مشی و سیاست روشن داشته باشد. روشن بودن سیاست تشکیلات، نافی حذف دیگر گرایش های سیاسی درون این تشکل، نخواهد بود. آنچه که اهمیت دارد تفاوت در سیاست ها میان عناصر سازنده این تشکل، نباید سیاست و هویت سیاسی تشکل را مبهم و نامشخص کند و بر آن سایه اندازد. به لحاظ نظری اما فعلا توافق حول برخی خطوط کلی کافی است. بحث پیرامون موضوعات نظری باید در تشکیلات جدید پیگیری شود. مقدم قرار دادن آن، جمعبندی را دشوار و از پراتیک سیاسی دور نگاه می دارد. 

دومین پرسش به چگونگی شرکت سازمان ها و منفردین در مباحث و تصمیم گیری ها برمی گردد. در این رابطه پرسش این است که آیا منفردین برای شرکت موثر نبایست اول درون خود متشکل شوند و با توافق پیرامون مقولات سیاسی نظری در این پروژه شرکت کنند؟ در این زمینه باید گفت متشکل شدن منفردین نه ممکن است و نه اصولی. ممکن نیست چون عموم این منفردین از فعالان سیاسی جریانات سیاسی بوده اند. این رفقا به دلایلی از کار سازمانیافته در چارچوب تشکل های موجود کنار رفته اند. بیشترین امکان برای اینکه منفردین کار سازمانیافته انجام دهند، فعالیت در چارچوب همین تشکل های موجود بوده است. و این چیزی است که تا کنون به وقوع نپیوسته و به همین دلیل منفرد مانده اند. متشکل شدن این افراد در یک تشکیلات جدید به دلیل این که حداقل آشنائی بین آنها وجود ندارد، تقریبا از محالات است. نیروهائی که به تشکل ها با هویت مشخص برای متشکل شدن اعتماد نکرده اند، بعید است به افرادی که هیچ شناختی از یکدیگر ندارند اعتماد کرده و با آنها متشکل شوند. افزون بر این تشکیلات باید حول سیاست و برنامه شکل گیرد. تنوع افراد با نظرات متفاوت امکان تنظیم اسناد مشترک را تقریبا نا ممکن می کند. در دستور قرار دادن کاری که در پروژه وحدت چپ قرار است انجام شود، اگر هم عملی باشد، دوباره کاری است و از منطقی برخوردار نیست.
غیر اصولی نیز هست، چون اساسا این پروژه هدفش پایان دادن به عمر این تشکل های کوچک بوده است. در این شرایط و در رابطه با این پروژه، رفتن برای ساختن تشکیلات دیگر، نقض غرض است.

 سومین پرسش این است که اگر امکان متشکل شدن منفردین نباشد، چه راهی وجود دارد که منفردین بتوانند نقش فعال و موثری در این پروژه داشته باشند؟ در “نقشه راه پیشنهادی” هر فرد غیر متشکل با هر یک از اعضای سازمان ها، از نظر حقوقی، برابر است. کل منفردین نیز مانند یک جریان در نظر گرفته شده و با جریانات سیاسی برابر حقوق اند. برای نقش ایفا نمودن جلسات پالتاکی و حضوری پیش بینی شده که افراد شرکت کننده حق دارند مثل اعضای جریانات در مباحث مشارکت کنند. سایتی نیز تحت نام “وحدت چپ” برای مطالب مکتوب در نظر گرفته شده است. همه اعضای سازمانها و فعالان منفرد می توانند نظراتشان را مکتوب کرده و در اختیار سایرین قرار دهند. افزون بر اینها هم در گروه اجرائی و هم در گروه های تدارک و تدوین اسناد، منفردین حق دارند حضور، و وظیفه دارند نقش ایفا کنند. در نهایت در کنگره مشترک همه شرکت کنندگان چه عضو سازمانها و چه منفردین برابر حقوق اند و هر کدام یک رای دارند و از طریق رای خود اثرگذار می شوند. 

چهارمین پرسش –موقعیت اعضای تشکیلاتی با اعضای منفرد در این پروژه، چه تشابهات و چه تفاوت هایی دارند؟  چگونه ممکن است که هر نفر یک رای (چه تشکیلاتی و چه منفرد)، بطور واقعی عملی شود؟ تنها تفاوت، چگونگی حضور افراد در گروه های تنظیم اسناد و گروه اجرائی است. سازمانها از طریق نمایندگان خود نقش ایفا می کنند. منفردین به دلیل منفرد بودنشان نمی توانند نماینده به معنای واقعی داشته باشند. چون عموما روی یکدیگر شناختی ندارند و کار مشترکی نداشته اند. اعضای سازمانها طی زمان نسبتا طولانی برای همدیگر، آشنایند. این نقصی است که ما تا کنون راه حلی برای آن پیدا نکرده ایم. امیدواریم در جریان عمل به راه حل قابل قبولی دست یابیم.

 پنجمین پرسش –در وضعیت کنونی، این سه تشکل چگونه امکان شرکت منفردین در پروژه وحدت را می دهند؟ آیا هر تشکل به سهم خود و هر سه آن ها جمعا از توان خود برای غالب کردن گرایش مطلوب خویش بهره نخواهند برد؟ در گذشته به دلیل بسته بودن تشکل ها و جلوگیری از گردش آزاد ایده ها، نظرات افراد و گرایشات در بیرون از تشکل و حتی در درون آن، انعکاس نداشت. امروز افراد هر تشکل از طروق مختلف نظراتشان را منتشر می کنند. می بینیم که در تشکل ها، یک نظر حاکم نیست. تفاوت وجود دارد. هر تشکل نیز با تشکل دیگر تفاوتهائی دارد. در مواردی ممکن است نظر یک فعال منفرد با نظراتی در درون این تشکل ها، بسیار نزدیکتر از اعضای آن تشکل ها با همدیگر باشد. در چنین صورتی صف بندی ها براساس نظرات و گرایشات شکل می گیرد. گرایش سیاسی یک فرد منفرد ممکن است با گرایشاتی در درون سه جریان دیگر بیکدیگر بسیار شبیه باشد. در این حالت صحبت از اینکه سه جریان گرایش مطلوب خود را غالب کنند چندان واقعی نیست.

 ششمین پرسش – آیا بهتر نیست که منفردین مقدمتا به سازمانی از میان این سه سازمان بپیوندند و از آن طریق در پروژه وحدت نقش یابند؟ این می تواند “راه حلی”برای این یا آن فرد منفرد باشد. اما برای جمع فعالان غیر متشکل راه حل نیست. بسیاری از فعالان منفرد از همین سازمان ها کناره گیری کرده اند. اگر تمایلی به کار مشترک بود تا کنون به سازمان خودشان می پیوستند. فعالان منفرد بیش از هر سازمانی، به کل این پروژه اعتماد دارند. از اینرو باید بکوشیم شیوه کار را با توجه به مشارکت آنها در این پروژه تنظیم نمائیم. 

هفتمین پرسش – بطور مشخص یک فعال منفرد چپ برای این پروژه چه اقداماتی را باید بعمل آورد و چگونه می تواند موثر باشد؟ فعال غیر متشکل می تواند با شرکت در مباحث و طرح و تدوین نظرات خود، در زمینه های تشکیلاتی، سیاسی و نظری نقش ایفا کند. افزون بر این، پروژه وحدت چپ، کارها و وظایفی فرا روی خود دارد. این وظایف توسط همه ما باید انجام شود. از وظایف گرو ههای مختلف گرفته تا سازماندهی جلسات مشترک نیازمند نیروست. در هر کدام از این زمینه ها اگر بتوان فعالیت نمود کارها با کیفیت بهتری به انجام می رسد. 

هشتمین پرسش – چرا وحدت چپ و نه اتحاد چپ را انتخاب کرده اید؟ زمانی که تشکل های چپ نتوانند با همدیگر وحدت کرده یک تشکیلات ایجاد نمایند، بهتر است در هر سطحی که امکانپذیر است فعالیت خود را هماهنگ نمایند. “اتحاد چپ” اشترک در سیاستهاست. برای ایجاد یک اتحاد چپ ابتدا هر تشکل باید اولا بتواند یک هویت و سیاست و پراتیک معینی داشته باشد دوم اینکه در زمینه سیاسی اشتراک برای کار مشترک وجود داشته باشد و سوم اینکه امکان ایجاد یک تشکل چپ منتفی باشد. در این حالت عاقلانه این است که اگر وحدت نمی توان کرد، جبهه چپ (اتحاد چپ) را ایجاد نمود. در حال حاضر در این پروژه نیروهای شرکت کننده اگر نتوانند وحدت کنند نمی توانند اتحاد سیاسی ایجاد کنند. برای وحدت، داشتن سیاست مشترک یکی از پایه هاست. نگاه به فعالیت تشکیلاتی و جهت گیری نظری نیز برای وحدت لازم است. نیروهای این پروژه در این سه زمینه حداقل های لازم برای وحدت تشکیلاتی را دارند. اما ضعیف ترین حلقه مشترک این سه نیرو، سیاست های آنهاست. در میان نیروهای شرکت کننده در این پروژه، در زمینه نگاه به مناسبات تشکیلاتی و جهت گیری های نظری، اشتراکات بیشتری وجود دارد تا در زمینه سیاسی. اشتراک در زمینه سیاسی نسبت به دو عرصه دیگر ضعیف تر است. به همین دلیل این نیروها بهتر می توانند وحدت کنند تا اینکه اتحاد سیاسی ایجاد نمایند.
افزون بر این، اگر قرار است حول سیاستها متشکل شد و جبهه و یا اتحاد ایجاد نمود چرا فقط جبهه چپ ها؟ می شود با نیروهای هر چه وسیعتری این کار را انجام داد.
و بالاخره یکی از پایه های مهم وحدت چپ نیروهای غیر متشکل هستند. فعالان منفرد به لحاظ تعداد بیشتر از افراد تشکل ها هستند. اتحاد چپ، اتحاد سیاسی تشکل هاست. کار مشترک با افراد در اتحاد سیاسی، بسیار دشوار خواهد بود. مهمترین مشکل افراد منفرد در جریان وحدت چپ، به دوره پیش از وحدت برمی گردد. پس از وحدت چیزی به نام منفردین وجود ندارد. منفرد و متشکل همه در یک تشکل فعالیت می کنند. در اتحاد سیاسی موضوع و مشکل فعالان غیرسازمانیافته همواره وجود دارد و تقریبا قابل حل نیست.


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>