پاسخ به برخی از گره هاى طرح شده توسط گروه کار اساسنامه/مانی شیرازی

مانی شیرازی

پاسخ به برخی از گره هاى طرح شده توسط گروه کار اساسنامه

- مناسبات با قدرت

هدف یک جریان چپ و سوسیالیستى ایجاد جامعه اى بدون استثمار، نابربرى و تبعیض است، آزادى سیاسى و اقتصادى را مکمل هم مى داند، سیستم سرمایه دارى را ظالمانه و مبتنى بر تبعیض مى داند، بدنبال وسیع ترین وافقى ترین ازادى ها است.

آنطور که در فراخوان مشترک طرح شده “ما همزمان به آزادى و عدالت اجتماعى و سوسیالیسم باورمندیم و براى تحقق آنها در ایران مبارزه مى کنیم و از نظر ما آزادى و سوسیالیسم پیوندى عمیق دارند.”  بنابرین نمى توان آنها را از هم جدا کرد و مبارزه براى سوسیالیست را به یک آینده نا معلوم موکول کرد.

رفرم هاى عمیق و رادیکال اجتماعى، فراهم کردن امکانات آموزشى و بهداشت همگانى، سیاستهاى قاطعانه براى حفظ محیط زیست، برقرارى یک سیستم مالیاتى عادلانه، توسعه دمکراسى در صنایع و بخشهاى خدماتى، کنترل دولت بر بانک ها، موسسات مالى، انحصارت تولیدى، انرژى و خدمات باید با خواسته هاى جمهوریت، لائیسیته و دمکراسى پیوند داشته باشند و از همین امروز در دستور کار قرار داشته باشد.

دو تجربه تاریخى کسب قدرت دولتى توسط نیروهاى چپ که شکست خورده است:

۱- احزاب چپی که از طریق انقلاب قدرت سیاسی را بدست گرفتند، نه تنها نتوانستند جامعه سوسیالیستى مورد نظر خود را بوجود بیاورند، بلکه با اعمال سرکوب انسانها (حتى آن طبقه اى که ادعاى نمایندگى او را داشتند) و با از بین بردن تمامى آزادى ها و ایجاد اردوگاه هاى کار اجبارى زمینه وحشى ترین استثمار و سرکوب تمام انسانهاى آن جامعه را فراهم کردند. بطورى که سوسیالیسم در این کشورها از همه جاى دنیا بدنام تر است. آن چپ سنتى که بدنبال تجربه مجدد آن راه است، باید این فرایند را توضیح دهد و روشن کند چرا این تجربه بطور فاحش شکست خورد.

۲- تجربه دیگر نیروهاى چپ که بدنبال دگرگون کردن تدریجى سیستم سرمایه دارى و گذار تدریجى به سوسیالیست از طریق شرکت در قدرت دولتى بودند، با شرکت در قدرت دولتى واجراى قوانین و ملزومات آن خود بتدریج به حامیان و مدیران آن سیستم تبدیل شدند تا جایى که برنامه ریزى هاى کوتاه مدت و بلند مدت آنان نه براى گذار تدریجى به سوسیالسم که براى بهتر و کار آمد کردن سیستم سرمایه دارى تدوین شدند. آنها به اندازه دیگر حکومتگران این نظام در سرکوب و استثمار انسانها شرکت مى کنند. هدف این احزاب سوسیال دمکرات بدست آوردن هر چه سهم بیشتر در قدرت است و از این طریق تطمیق انسانها براى بدست آوردن راى آنان است.

آیا مى توان پنداشت که این روند در جوامعى مثل ایران بگونه اى دیگر باشد؟ نیروهاى چپ از طریق شرکت در قدرت سیاسى نه به کارگزاران این سیستم بلکه به موتور اصلاحات عمیق اجتماعى، اقتصادى و سیاسى تبدیل شوند؟ و یا خود به توجیه گر همین سیستم و همین مذهب بعنوان احترام به فرهنگ مردم، مدافعین تمامیت ارضى از طریق استفاده از نیروى نظامى، سرکوبگر کارگران بهنگام اعتراض و اعتصاب بعنوان حفظ آرامش براى انجام اصلاحات و در یک کلام به بخشى از حکومت گران و سرکوبگران تبدیل مى شوند؟

حزبى که در قدرت قرار مى گیرد نه تنها خود را مقید در چارچوب قوانین پارلمانى موجود مى کند، بلکه باید قدرت و موقعیت خود را حفظ کند تا دو باره انتخاب شود، باید خود و برنامه خود را با احزابى که قرار است از طریق ائتلاف با آنان در قدرت شرکت کند نزدیک کند. بنابرین باید راهکارهاى مناسب براى مدیریت این سیستم، پیروزى در انتخابات و شرکت در قدرت را پیدا کند.

از این جهت جریانهای سوسیالیستى و چپ نباید بدنبال شرکت در قدرت سیاسى باشند و واژه چپ و سوسیالیست را براى تزئین مورد استفاده قرار دهند. در غیر این صورت آنان مى توانند خود را حزب دمکرات و یا سوسیال دمکرات معرفى کنند.

 

- تشکل جنبشی و یا حزب

تشکل جدید یک جریان جنبشى است بدین لحاظ که تاکیدش روى جنبش هاى اجتماعى است و نه قدرت دولتى چه آن زمان که اپوزیسیون تبعیدى یک حکومت استبدادى است و چه آن زمان که شرایط نسبتاً دمکراتیکى حاکم باشد و بتواند در انتخابات شرکت کند و اجازه داشته باشد خود را به راى بگذارد.

جنبشى به معنى ” سیال بودن ساختار” نیست. چرا که ساختار هر تشکلى باید واجد حدى از سیالیت و یا انعطاف باشد و بتواند خود را به روز کند.

ساختار یک تشکل سیاسى را نه عنوان واسم آن مثل حزب و جنبش و سازمان بلکه هدف واستراتژى آن تعیین مى کند. مثلاً حزبى مثل بلشویک ها که گرفتن قدرت دولتى از طریق یک قیام مسلحانه را هدف استراتژیکى خود قرار داده طبیعى است که نیاز به یک تشکیلات آهنین و صد در صد قطعى دارد، تشکیلاتى که بر پایه یک سانترالیزم قوى بنا شده باشد. چون بدون یک چنین تشکیلاتى آنان قادر به تصرف قدرت دولتى نخواهند بود.

حزبى که برنامه وهدف خود را شرکت در قدرت از طریق انتخابات قرار داده نیاز به تشکیلات و ساختارى دارد که بتواند قدرت دولتى را بدست اورد، مدیریت و حفظ کند. یک سانترالیزم نسبتاً منسجم از ضروریات آن است. بدون یک کادر رهبرى با اتوریته و چهرهاى شناخته شده براى پست هاى کلیدى قدرت اصلاً در جامعه جدى گرفته نمى شود.

اما حزبى که قصد شرکت در قدرت را ندارد نیازى هم به یک سانترالیزم قوى و یک ساختار منسجم ندارد. مى تواند ساختارى تا حد ممکن افقى داشته باشد. حال اسم آن را حزب و یا جنبش بگذاریم فرقى نمى کند. هر تشکلى طبیعتاً نیاز به حد معینى از سانترالیزم و حد معینى از سیالیت دارد. باید بتواند بموقع ساختار خود را تصحیح و کامل کند اما اینها صرفاً مشخصات یک جریان جنبشى نیست.

- مبانى اساسنامه

در یک حزب سوسیالیستى چپ که مدعى قدرت دولتى وخواهان حکومت کردن بر مردم نیست اهداف وى نه بصورت طرح هاى حزبى با جزئیات آن بلکه در قالب طرح هاى کلى و بصورت چند اصل که جهت گیرى حزب را نشان مىدهد باید باشد مثل:

- آزادى با عدالت اجتماعى و سوسیالیسم با دمکراسى پیوند عمیقى دارند. از این جهت ما نه تنها براى آزادى که براى سوسیالیسم نیز از همین امروز مبارزه مى کنیم و نمى توانیم آن را به یک آینده دور موکول کنیم.

- مرزبندى با چپ قدرت طلب سنتى

- عبور از جمهورى اسلامى (اصل اصلاح ناپذیرى جمهورى اسلامى)

- عدم همکارى با نیروهاى طرفدار نظام هاى مورثى و دینى

- مخالفت با دخالت کشورهاى دیگر در تغییر نظام در ایران (در مورد نقض حقوق بشر در ایران، خواهان دخالت همه کشورهای دنیا هستیم.)

- عدم شرکت در قدرت دولتى

شرط عضویت پذیرفتن همین چند اصل می باشد.

طبیعتاً با رعایت همین چند اصل تمام اعضاء باید از آزادى کامل برخوردار باشند. این چند اصل ما را به هم مى پیوندد واز دیگر جریانات چپ و جریانات دمکرات غیر چپ متمایز مى کند.

اقدامات اعضاء مى تواند در تعارض با تصمیمات ارگانهاى مختلف تشکل قرار گیرد ولى نبایستى در تعارض با این چند اصل باشد. در این تشکل روابط تا حد امکان افقى است و رهبرى باید گروهى و تناوبى باشد.

- رابطه با داخل کشور

ما باید بپذیریم یک جریان داخل کشورى و یا جریانى خارج کشورى مى باشیم. این دو در شرایط فعلى با هم و همزمان سازگار نیستند.

یک جریان داخل کشورى اگر خواهان فعالیت علنى است باید خود را با آن شرایط تطبیق دهد. قانون اساسى جمهورى اسلامى را بپذیرد. و دقیقاً در چهار چوب آن فعالیت کند. به اصل ولا یت فقیه وفادار باشد. مگر اینکه فعالیت مخفى و زیرزمینى داشته باشد.

اگر که یک جریان خارج از کشورى بخواهد در داخل هم فعال باشد باید سطح خواسته ها و فعالیت خود را کاهش دهد تا امنیت نسبى براى اعضاء داخل کشور بوجود اورد. این یعنى تبدیل کردن این تشکل به یک تشکل زرد و وابسته به جمهورى اسلامى. در غیر این صورت مسئول به خطر افتادن جان اعضاء داخل کشور خود خواهد بود.

از این رو ما در داخل کشور مى توانیم سمپات بدون رابط سازمانى داشته باشیم که از طریق ارتباطات اینترنتى عمومى
مى توانند با ما ارتباط فکرى داشته باشند.

- نام تشکل مورد نظر

نام تشکل مورد نظر مى بایستى از یک طرف نشان دهنده گرایش و مشخصات تشکل جدید باشد یعنى: چپ، سوسیالیست، ویژگى سازماندهى ان، برش از چپ سنتى، تمایزش با سوسیال دمکراسى و تأکیدش روى دمکراتیک بودن، در نام آن مشخص باشد و از طرف دیگر غیر از نام سه جریان سازمانده این پروژه باشد، بدین معنى که تداعى گرایش خاصى از انها نباشد.

(این نام باید نشان دهد که یک تشکل منحصر به جریانات فدائى نیست وهدفش جلب افراد و جریانهاى فکرى مختلف مى باشد.)


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>