حزبی که باید ساخت / نگاهی به مشخصه های اساسی حزبی که پاسخگویی به الزامات امر “خود رهانی کارگران” را هدف خود دارد (۱) / اسماعیل سپهر

- رابطه حزب و طبقه در مسیر تکامل و اعتلاء مبارزه طبقاتی ، ابزارهای مختلف و متنوعی یار کارگران و زحمتکشان خواهد بود. در این میان، اما حزب کارگری از جایگاه و اهمیت خود ویژه ای برخوردار است. طبقه کارگر اگر چه در جدال برای پس زدن تعرض سرمایه به دستمایه حیات و زندگی نیروی کار و زحمت و در تلاش برای بهبود شرایط زیست و معیشتی آحاد طبقه، مدام خود را در مقابل سرمایه و سرمایه داری می یابد و در تجربه مبارزات اتحادیه ای خود ( ترید یونینی ) به سطحی از خود آگاهی طبقاتی دست می یازد، اما بطور خود بخودی و در روند مبارزات خود انگیخته اش، ضرورتن راه خود را در سرنگونی سرمایه دارای و استقرار نظام سوسیالیستی نمی یابد. ادامه خواندن Continue reading


آقای خلیق، زمین بدور خورشید می چرخد / برزویه طبیب

دلیل ارائه این مقاله تزهایی پیرامون نظریه ها و پارادایم ها را در این برحه زمانی، آقای خلیق بهتر میداند. ولی بسیار محتمل است که این مقاله در ارتباط با بحثی بین من و اقای پورنقوی در تریبون آزاد کارآنلاین نیز ارائه شده باشد که بر اساس پاسخ آقای خلیق به یکی از خوانندگان شروع شد. ادامه خواندن Continue reading

علیه شبه‌مارکسیسم / رایا دونایفسکایا – ترجمه نوید قیداری

برگرفته از سایت نقد اقتصاد سیاسی

 * بازگویی برخی از اصول اساسی مارکسیسم علیه شبه‌مارکسیسم

مقدمه­ی ویراستار: این متن، برگزیده­ای از بحث و جدلی است که دونایافسکایا در سال ۱۹۴۳ دربرابر جو کارتر (Joe Carter) نظریه­پرداز برجسته­ی حزب کارگر [ایالات متحده] درباره­ی مفهوم مارکسی «تولید برای تولید» سرمایه­داری نوشت. ادامه خواندن Continue reading


بحران بی‌پایان / جان بلامی فاستر و رابرت مک‌چسنی – ترجمه خسرو کلانتری

برگرفته از سایت نقد اقتصاد سیاسی”بحران مالی بزرگ” و “کسادی بزرگ” در ایالات متحد در سال ۲۰۰۷ آغاز شد و به‌زودی در سراسر جهان گسترش یافت و همچون نقطه‌‌عطفی در تاریخ جهان است. اکنون، شش سال پس از آغاز آن، اقتصاد جهانی هنوز در حال کسادی است. ایالات متحد، اروپا و ژاپن پس از آغاز بحران در بند شرایط رشد کند، بیکاری شدید، و ناپایداری مالی قرار دارند، همراه با پیدایش همیشه‌گی لرزه‌های اقتصادی و پی‌آمدهایی که به‌سرعت در سرتاسر جهان گسترش می‌یابند. آن‌چه می‌خوانید بخش‌هایی از فصل آغازین کتاب بحران بی‌پایان نوشته جان بلامی‌فاستر و رابرت مک‌چسنی است که خسرو کلانتری به فارسی برگردانده در دست انتشار است. ادامه خواندن Continue reading


شالوده ای برای یک زندگی زیستگاهی – نوشته‌ای از سوی حزب سبزهای فرانسه / برگردان از انور میرستاری


اول سپتامبر
۲۰۱۳

 امروزه بشریت در برابر انتخابی قرار گرفته است که آینده او را رقم می زند. انتخابی که به مسئولیت جمعی و همکاری تمام زنان و مردان نیاز دارد. قطار پیشرفت و ترقی، در زیر ضربات و تأثیر یک شیوه تولیدگرایی کورکورانه و شدیداً نابرابر، از ریل های خود خارج می شود.

ادامه خواندن Continue reading


سرمایه‌داری و ارزش‌های انقلاب ملی دمکراتیک / بلید زیمند دبیرکل حزب کمونیست آفریقای جنوبی – مترجم: مسعود امیدی

  وقتی که باسون[۳] مدیر اجراییِ سفید پوستِ شوپرایت[۴]، یک سوپر مارکتِ بزرگِ زنجیره ایِ آفریقای جنوبی با تایید ۸۰ درصد سهام‌داران به خودش ۵۹ میلیون راند[۵] حقوق و پاداش می‌پردازد، کشور ما به کدام سو می‌رود؟ ادامه خواندن Continue reading


نولیبرالیسم و انتقام از «امر اجتماعی»/ ویلیام دیویس / ترجمه مهرداد امامی

برگرفته از سایت نقد اقتصاد سیاسی

1

نولیبرالیسم کار خود را با حمله به سوسیالیسم به عنوان برنامه­ای دولت ـ محور آغاز کرد و اکنون به طور زیرکانه­ای از نو ابداع شده است؛ آن هم به شیوه­هایی که سرشت اجتماعی فرد را مد نظر قرار می­دهد.

افشای اخیر فعالیت­های جاسوسی گسترده­ی اداره‌ی امنیت ملی آمریکا (NSA) مسائل نگران­کننده­ای درباره‌ی سیاست­های شبکه­های دیجیتالی که زندگی­های اجتماعی­مان امروزه شدیداً وابسته به آن­هاست، مطرح می­کند. از زمان پیدایش شبکه­ی جهانی وب (WWW) در ۱۹۹۰، تا ظهور نسخه­ی «وب ۲» حول و حوش ۲۰۰۳، اینترنت به مثابه­ی فضای سازمان­یابی خودانگیخته­ی از پایین به بالا (bottom-up)، یعنی تجلی ارزش­های بدیلی که در منطقه­ی خلیج سانفرانسیسکو۱ تدوین شده­اند، مشهور شده است. اما اکنون به نظر می­رسد که ما حقیقتاً از دولت دعوت کرده­ایم که جاسوسی­مان را بکند، آن هم به اندازه­ای که حتی وزارت امنیت آلمان شرقی۲ هم خوابش را نمی­دید.

این امر همچنین مسائلی را در باب آخرین تجلی «نولیبرالیسم» به میان می­آورد: واقعیت آن است که رسانه­های اجتماعی­ شکل نوین قدرت دولتی را تسهیل می­کنند، این‌که این شبکه­های اجتماعیِ ابژه­ی نگاه خیره­ی دولت نولیبرالی­اند که ممکن است حکایت از آن داشته باشند که دولت نولیبرالی دیگر تأکید چندانی بر بازار به عنوان سازوکار سازماندهی دانش، تنظیم آزادی و دست­یابی به شفافیت، ندارد. اگر به دقت در باب تاریخ طولانی­تر اندیشه و سیاست نولیبرالی تفکر کنیم، این عدم تأکید بر بازار تغییری بسیار مهم است. زیرا نولیبرالیسم از بدو پیدایش­اش جنبشی بود که تا حدی در تقابل با ایده‌ی «امر اجتماعی» به مثابه­ی حیطه­ای متمایز، یا منطق کنش انسانی، تعریف می­شد.

ایده­ی «امر اجتماعی» یا «جامعه» همواره ایده­ای رازآمیز بوده است. اگر امر اجتماعی یا جامعه اصلاً معنایی داشته باشد، قاعدتاً نمی­توان آن را به منطق انگیزه­های فردی یا بازارها تقلیل داد؛ در عوض می­توان آن را منطق «اقتصادی» نامید. همچنین به‌راحتی نمی­توان این منطق را با دولت که می­تواند آن را تبدیل به یک مقوله­ی سیاسی یا حکومتی مانند «ملت» کند (همان­طور که کارمندان می­خواهند) شناسایی کرد. دولت­ها از خلال گردآوری و انتشار کمیّت­های بزرگ آماری، نقش مهمی در قابل رویت و اندازه­گیری ساختن «جامعه» ایفا می‌کنند. اما ادعای نظریه­پردازان اجتماعی و جامعه­شناسانی در سنت امیل دورکیمی این است که «جامعه»، خارج و فارغ از آمارهای مشخصی که از خلال­شان جامعه را می­شناسیم، واقعیت دارد.

3

امر اجتماعی به عنوان یک تناقض­نما، میان فضای اجبار دولتیِ به­واسطه­ی قانون و فضای خودانگیختگی بازار تحت اداره­ی انگیزه­های فردی و قیمت­ها در آمد و شد است. در زمان کنش­گری اجتماعی در عین حال هم محدود به قانونیم و هم آزاد. و دقیقاً همین ماهیت رازآمیز و متناقض است که متفکران پیشگام نولیبرال مانند هایک را به سخره کردن امر اجتماعی منتهی کرد. هایک استدلال کرد که واژه­ی «امر اجتماعی نمونه­ی بارز یک کلی­بافی است. کسی نمی­داند واقعاً معنایش چیست».

هایک و هم­­میهنش لودویگ فون­میزس، در جدل­هایشان با اقتصاددانان و روشنفکران سوسیالیست در طول دهه­های ۱۹۲۰، ۳۰ و ۴۰ استدلال می­کردند که سوسیالیست­ها، دانشمندان اجتماعی و دولت­ها، مقصّر ابداع «جامعه» از هیچ‌اند. امر جمعی یا اشتراکی آن­ها نمی­تواند خودانگیخته عمل کند، یا آمال ذهنی­اش را از خلال چیزی غیر از بازارها بشناساند، از این رو، امر جمعی حاوی ارزش­ها و اندیشه­هایی است که نخبگان سوسیالیست بر آن تحمیل کرده­اند، به طوری که لباس وقایع مسلّم عینی به تن ارزش­های ذهنی می­پوشاند.

همان­گونه که فیلیپ میراوسکی در کتاب جدیدش، هرگز نگذارید یک بحران جدی تلف شود، عنوان می­کند، باید تأکید کرد که نولیبرال­ها هیچ­گاه خصم دولت نبوده­اند، که آن را به منزله­ی سرچشمه­ی ضروری زور با هدف جلوگیری از شورش­های سیاسی در نظر می­گرفتند. اما نولیبرال­ها همواره دشمن ایده­ی اراده­ی خودآیین-اما-جمعی بوده­اند که برای مثال ژان-ژاک روسو به عنوان «اراده­ی همگانی» مطرح کرد. به زعم نولیبرال­ها، «جامعه» یاوه­ی متافیزیکی خطرناکی است که دولت­ها برای آغاز انجام برنامه­های اخلاقی­شان، ورا و خارج از کارکرد نولیبرالیِ وضع و سیاست­گذاری قوانین به کار می­گیرند.

هایک قطعاً نگران می­شد اگر می­دانست در سال­های اخیر، انفجاری از انواع نوین حسا­ب­داری، راهبری و مداخله­ی سیاست­گذارانه در پوشش «خطابه­ی اجتماعی» شکل گرفته است: مؤسسات اجتماعی، رسانه­های اجتماعی، شاخص­های اجتماعی، قراردادهای تأثیر اجتماعی۳، علم عصب­شناسی اجتماعی و این فهرست ادامه دارد. ما قرار است با همه­ی این­ها چه کنیم؟ اگر نولیبرالیسم به عنوان برنامه­ای مختص دست انداختن ایده­ی امر اجتماعی به منزله­ی سپهر متمایز کنش­گری تلقی می­شود، آیا شاهد عقب­نشینی نولیبرالیسم هستیم؟ یا صرفاً باید از انواع این امور اجتماعی نوین به مثابه­ی لفاظی­های ریاکارانه چشم­پوشی نماییم؟ من در میان این دو تفسیر، گزینه­ی سومی را پیشنهاد می­دهم: این‌که نولیبرالیسم به شیوه­هایی بار دیگر ابداع شده که منطق اجتماعی را به منزله­ی ابزار مقاومت در برابر نقد و به تأخیر انداختن بحران در خود جای می­دهد.

یکی از دلایل برای اینکه چنین بپندارم این است که این واقعیت مسلّم که افراد مشخصاً نمی­توانند به عنوان ماشین­های محاسبه­گر منزوی، تنها با رهنمودهای قانون و بازار عمل کنند، نولیبرالیسم را تهدید می­کند. افراد بدون راهنمایی و حمایت دیگران، بدون هنجارها و سرمشق­هایی که دیگران ایجاد می­کنند، دست به رفتارهایی می­زنند که خود-ویران­گر و ثبات­زداست. این نقطه­ی مرکزی بینش اقتصاد رفتاری و اقتصاد شادی است که هم­اکنون تأثیر فزاینده­ای بر حلقه­های سیاست­گذاری دارند.

«امر اجتماعی» به عنوان شیوه­ی ایجاد حمایت به طوری که افراد بتوانند متکی به خود و آگاه از مخاطرات به زندگی ادامه دهند و سبک زندگی­های سالمی داشته باشند که نولیبرالیسم مستلزم آن است، بازگردانده می­شود. پدیده­ی «تجویز اجتماعی» که در آن دکترها پیشنهاد می­دهند در فعالیت­های اجتماع محلی به منزله­ی شکلی از افزایش رفاه شرکت کنیم، حاکی از تکنیک­های نوظهور سیاست­گذاری است. نولیبرالیسم کار خود را با حمله به سوسیالیسم به عنوان برنامه­ای دولت-محور آغاز کرد؛ و اکنون به طور زیرکانه­ای از نو ابداع شده است، آن هم به طرقی که سرشت اجتماعی افراد را مد نظر قرار می­دهد.

نسبت به زمانی که هایک و میزس به سوسیالیسم می­تاختند، آنچه به صورت بنیادی تغییر یافته، این است که تکنیک­های جدیدی برای اندازه­گیری و بازنمایی «امر اجتماعی» پدیدار شده­اند که شماری از انتقادات نولیبرالی را رد یا اصلاح کرده­اند. هایک و میزس استدلال می­کردند که سپهر اجتماعی تنها در سرجمع­های (آماری) از منظر دانشمندان اجتماعی یا دولت، قابل شناسایی است. معنای استدلال آن­ها این است که پویایی درونی و ترجیحات فردی پراکنده که درون جامعه به وقوع می­پیوندند، مطلقاً نادیده گرفته می­شوند.

با وجود این، رسانه­های اجتماعی، و مجموعه­ی تکنیک­ها برای تحلیل آن (از قبیل «نظرسنجی» و انواع مختلف «تحلیل­گری اجتماعی»)، شبکه­ها، روابط، اجتماعات، و الگوها را مشهود می­سازند، در حالی که با منطق بیان فردی سروکار دارند. علاوه بر این، این تکنیک­ها می­توانند به صورت هم­زمان به کار آیند و نوسانات مداوم در کنشگری اجتماعی را آشکار سازند، درست همان­گونه که قیمت­ها، از نوسانات مداوم در کنش اقتصادی پرده بر می­دارند. از این لحاظ، این نوعی «جامعه»­گرایی (social-ism) است که بر نقدهای نولیبرالیسم بر سوسیالیسم برتری می­یابد.

امروزه ابزارهای دیجیتالی که برای تحلیل زندگی اجتماعی به کار می­روند، نوپا هستند و تا حد زیادی توجه بنگاه­های بازاریابی را به خود جلب کرده­اند. اما نگرش­های سیاست­گذارانه­ی مبتنی بر اتوپیای تکنولوژیک، در قالب «شهرهای هوشمند» و پیگیری دیجیتالی رفتارهای سلامت­جویانه، به نظر می­رسد که الگوی شناخت و مدیریت روابط را به هدف اصلی دولت تبدیل کرده­اند. این امر نشانگر ظهور آن چیزی است که جف مولگان «دولت رابطه­ای» نامید، یا آنچه من پیش­تر به عنوان «کامیونیتاریانیسم نو» توصیف کردم.

همه­ی این موارد نه جایگزین منطق نولیبرالی، که مکمل آن­اند. شکل جدید جامعه­گرایی (sociality) که پدیدار می­شود، نمی­تواند نمایانگر حائلی میان دولت زورگو و فرد اقتصادی خودانگیخته باشد. در مقابل، ممکن است نکته­ی اصلی این باشد که این دو چگونه با یکدیگر پیوند استواری می­یابند. به تبع افشاگری­های اداره­ی امنیت ملی آمریکا، بیم آن می­رود که رسانه­های اجتماعی به صورت بالقوه، بسیار بیش از آنچه بازارها به دست می­دهند، موجب مجاورت و نزدیکی میان فرد خوانگیخته و دولت شوند.

برای مشاهده­ی این جهش نوین نولیبرالیسم، ارزش دارد در مورد یکی از اعمال تدافعی که شرکت­های مخابراتی و شرکت­های رسانه­های اجتماعی انجام دادند که متهم به همکاری با اداره­ی امنیت ملی آمریکا بودند، تأمل کنیم. عمل تدافعی عبارت از این بود که شرکت­های مذکور تنها فرا-داده­ها (meta-data) را به اشتراک می­گذاشتند و نه خود داده­ها را. این عمل تدافعی به ما چیزی در باب مقطع تاریخی­یی که در آن به سر می­بریم، می­گوید. به زعم دیدگاه لیبرالی و نولیبرالی سنتی، این دفاع مؤثری است: اگر دولت نتواند بر فعالیت­ها، ترجیحات و اظهارنامه­های مالی افراد سرکشی کند، آن­گاه فضای خصوصی تقویت می­شود. و دیگر مسئله­ای نیست.

اما این امر منطق سازوبرگ تکنیکی نوظهورِ دولت را نادیده می­گیرد. جایی که نولیبرالیسم منطق امر اجتماعی را در خود ادغام می­کند، این دقیقاً روابط بین کنش­گران است که مشاهده و اندازه­گیری می­شود، و نه خود کنش­گران. ارزش در جامعه­ی داده­های عظیمِ (Big Data society) قرن بیست­و­یکم، در پیوستگی­ها و الگوها قرار گرفته و نه در ویژگی­ها و یا ترجیحات افراد آن­طور که در جامعه‌ی آماری و بازاری قرن بیستم مشهود بود. و این شناسایی مناسبات تاکنون نامعلوم است که رسانه­های دیجیتالیِ شبکه­ای را هم­پیمان سازمان­های امنیتی کرد. هیچ نوع بی­غرضی­یی در مورد فرا-داده­ها وجود ندارد.

جنبش­های سیاسی در تلاش برای دفع مخالفان­ خود سرانجام سروکارشان به دزدیدن لباس آن­ها می­افتد. حزب کارگر بریتانیا مسلماً نسخه‌ی بهتری از تاچریسم را نسبت به آنچه حزب محافظه­کار در همه­ی تاریخ­اش ارایه می­داد، تحویل داده است. نولیبرالیسم همواره مشتاق نابود کردن سوسیالیسم بوده، اما در عمل سرانجام منتهی به عناصر تکنوکراتیک بسیار بیشتری از سوسیالیسم دولتیِ «واقعاً موجود» شده تا آنچه ایدئولوگ­هایش می­توانستند تصور کنند (این موضوع را در این‌جا توضیح داده­ام). زمانی که مخمصه‌ی کنونی­مان را مدّ نظر قرار دهیم، مخمصه­ای که در آن زندگی­های اجتماعی و خصوصی­مان تابع کمّی­سازی و بهینه­سازی بی­رحمانه­اند، پیش­بینی ذیل پیش­گویانه می­نماید: «کل جامعه تبدیل به یک اداره و کارخانه­ی واحد خواهد شد». این گفته در واقع بیانگر نگرشی خوش­بینانه به آن چیزی است که در آینده قرار است جامعه‌ی خوب تلقی شود. و این تصور رؤیایی، تصور کسی غیر از ولادیمیر لنین نبود.

یادداشت

۱٫منطقه‌ی خلیج سانفرانسیسکو (Bay Area) از ثروتمندترین مناطق آمریکاست و بیش­ترین متوسط درآمد خانوار در جامعه را با ۶۵۰۰۰ دلار دارد. علاوه بر این، منطقه‌ی خلیج بیش­ترین درآمد سرانه را در بین مناطق شهری ایالات متحده و همین­طور بالاترین هزینه‌ی زندگی را دارد. م.

۲٫وزارت امنیت آلمان شرقی (Stasi) به عنوان یکی از قوی­ترین و مخوف­ترین سازمان­های جاسوسی و امنیتی در جهان معروف است. م.

۳٫قراردادهای تأثیر اجتماعی (social impact bonds) قراردادی با بخش دولتی است که در آن بخش خصوصی تعهد می­دهد که کنش اقتصادی­اش پیامدهای اجتماعی خوبی برای دارایی­­های بخش عمومی داشته باشد. م.

منبع:

http://www.opendemocracy.net/william-davies/neoliberalism-and-revenge-of

*ویلیام دیویس استادیار مرکز روش­شناسی­های میان­رشته­ای در دانشگاه وارویک و یکی از نویسندگان سایت اُپن دموکراسی (www.opendemocracy.net) است. آدرس وبلاگ او: www.potlatch.org.uk است


جنبش کارگری و چشم انداز سوسیالیسم در ایران / فرامرز دادور

  ۱۷ جولای ۲۰۱۳

امروزه در ایران توده های زحمتکش و محروم که اکثریت جمعیت (بیش از ۹۰ درصد) را تشکیل میدهند، با مشکلات بیشماری مانند فقر(بیش از ۳۰ میلیون نفر)، بیکاری( بیش از ۵ میلیون نفر)، تورم (بیش از ۳۰ درصد)، ناعدالتی اقتصادی و اختناق سیاسی-اجتماعی روبرو هستند. ادامه خواندن Continue reading


تاملاتی پیرامون شعار بهبود فضای کسب و کار / گفتگوی رضا.ا.جهان وطن با دکتر محمد مالجو

در هفته­ های اخیر، در باب شعار اقتصادی رئیس جمهور منتخب،  یعنی: “بهبود فضای کسب و کار” بحث­ های متنوعی مطرح شده است. اما برخی از محافل نیز در باب آثار برنامه­ های پیشنهادی تیم اقتصادی دولت جدید، ابهاماتی داشته­اند. در چه صورتی، بهبود و توسعه فضای کسب و کار می­تواند آسیب ­های جنبی ِ اجتماعی نیز به همراه بیاورد؟ ادامه خواندن Continue reading


چپ جهانی و آشوب در مصر / امانوئل والرشتاین

عنوان این یادداشت خود پرسشی را مطرح می‌کند. چپ چیست یا کیست؟ توافق چندانی بر سر این موضوع وجود ندارد. من از این اصطلاح برای دربرگرفتن تمامی گروه‌های که ادعا می‌کنند بخشی از چپ یا دست‌کم چپِ میانه هستند استفاده می‌کنم. ادامه خواندن Continue reading