منشور وحدت چپ و برخی ذهنیگری های ما/ محمد اعظمی

منشور وحدت چپ و برخی ذهنیگری های ما
محمداعظمی
بحث پروژه وحدت چپ که چند سالی است بین سه جریان، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران و تعدادی از فعالان منفرد، که تحت نام کنشگران چپ، حضور دارند، شروع گردیده، قرار است در تابستان ۲۰۱۵ یعنی حدود هفت ماه دیگر به سرانجام برسد. تا کنون جلسات متعددی، از جمله سه کنفرانس حضوری برگزار شده است. در کنفرانس سوم، منشور نظری در دستور قرار داشت و در ارتباط با آن، هفت منشور ارائه شده بود. به ابتکار نادر عصاره اشتراکات، تفاوت ها و ابهامات آنها جمعبندی و منتشر شده اند. نگاهی به این جمعبندی، برای کسانی که در این طیف برای وحدت تلاش می کنند، امیدوار کننده است. در کنفرانس نیز آنچه که برجستگی داشت، روحیه مثبت برای هموار کردن راه بود. به نظر می رسد بذر های امید دارند جوانه می زنند و روحیه همکاری و همدلی به آرامی جان می گیرد و عزم ها را برای زدودن غبار پراکندگی مستحکم می کند. این امیدواری، نه صرفا به دلیل اشتراکات، بیشتر به خاطر امکان یافتن روش دموکراتیکی برای برخورد با تفاوت هاست که ایجاد شده است. به نظرم این کنفرانس نقطه عطفی بود که اگر از این پس با گامهای سنجیده همراه شود، می تواند جهت حرکت بخشی از چپ را برای انسجام صفوف خود، روشن کند. در این کنفرانس به روشنی تفاوت ها طرح شدند، اما بحث ها بعضا تا پس از وحدت نیز امتداد یافت. طرح مسائل و مشکلات پس از وحدت در این کنفرانس، بیانگر جدی شدن امر وحدت برای بازیگران و نقش آفریننان پروژه است. البته این روحیه مثبت در همه شرکت کنندگان به یکسان بروز نداشت. اما به نظرم بدبین ترین افراد نیز، دامنه تردید و ناباوری شان به وحدت، کم شده است. هر چند هنوز جای بسیاری از یاران دیرینه و همراهان گذشته، برای حضور و مشارکت در این پروژه، خالی است. ارزیابیم بیشتر بر اساس فعالیت رفقائی صورت گرفته است که در پروژه حضور دارند. هنوز مخالفان خاموش این پروژه به دلایل متفاوت، ساکت مانده، واکنشی بیرونی نشان نداده اند. بسته به نوع واکنش این یاران، ممکن است تغییراتی در چشم انداز این پروژه ایجاد شود.
من در ابن کنفرانس صحبت کوتاهی داشتم در دفاع از جمعبندی اشتراکات و تفاوت ها. در عین حال ایراداتم را به منشوری که از طرف شیدان وثیق ارائه شده بود، بیان داشتم. مطلب شیدان وثیق گرامی را بدین خاطر برگزیدم که او از موضع رادیکال می کوشد بیش از تکیه بر اشتراکات، تفاوت ها را برجسته کند. همچنین او رفیقی است که در این پروژه بسیار فعال است و مایل است در همه زمینه ها اظهار نظر کند.
شیدان وثیق مطلب خود را با عنوان “منشور وحدت چپ ایران” منتشر کرده است. او در مقدمه، “دو ایده ی اساسی” منشور خود را فرموله کرده و من هم می کوشم روی همین “دو ایده ی اساسی” متمرکز شوم و نکاتم را طرح کنم. او دو ایده اساسی خود را چنین جمعبندی کرده است:
«در طرح منشوری که در زیر می‌خوانید، همه چیز آن می تواند تصحیح و تکمیل شود، به جز ۲ ایده‌ی اساسی آن که هستی و هویت گرایش چپ دموکرات و سوسیالیستی را می‌سازند و عبارت‌اند از:
۱٫ هدف سیاسی بلاواسطه ما امروز برچیدن نظام جمهوری اسلامی ایران توسط جنبش‌های اجتماعی در اشکال مختلف آن از جمله قیام یا انقلاب برای نیل به جمهوری‌ای مبتنی بر آزادی، دموکراسی و جدایی دولت و دین است. (جمهوری دموکراتیک لائیک).
۲٫ چشم‌انداز درازمدت این مبارزه نیز نفی سرمایه‌داری و گذار به سوسیالیسم رهایی‌خواهانه در گسست از سوسیالیسم اقتدارگرا (توتالیتر یا «سوسیالیسم واقعن موجود») و سوسیال‌دموکراسی است.»
بنابراین، شیدان وثیق در منشور خود هدف سیاسی بلاواسطه خود را برچیدن نطام جمهوری اسلامی توسط جنبش های اجتماعی در اشکال مختلف از جمله قیام و انقلاب می داند. و در چشم انداز این مبارزه، نفی سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم.. را برجسته کرده است.
حال ببینیم جنبش های اجتماعی که شیدان وثیق از طریق آنها قیام و انقلاب را محتمل می داند تا بساط جمهوری اسلامی برچیده شود و در چشم انداز مبارزه آنها، سرمایه داری نفی و به سوسیالیسم گذار کند، کدام جنبش ها هستند. او از سه جنبش اصلی در جامعه ی کنونی ایران نام می برد. جنبش کارگری، جنبش دموکراتیک ملیت ها و جنبش زنان و جامعه مدنی.
در هر استراتژی و تاکتیکی اگر نخواهیم حرف های بی پشتوانه بزنیم می بایست حداقل نه تنها هدف، نیرو، امکانات و روش را روشن کنیم، بلکه اهمیت دارد این مجموعه در هماهنگی با هم نیز باشند. برای ساختن برجی به بلندی ایفل نمی توان فقط با آب و خاک چنین بنائی را بالا برد. برای برچیدن بساط جمهوری اسلامی که پول هنگفت نفت را در جیب و ابزارهای سرکوب پیشرفته را در دست دارد، باید حداقل نیرو داشت، نیرویی، که آمادگی ورود به میدان نبرد با جمهوری اسلامی را داشته باشد. اگر می خواهیم از طریق جنبش های اجتماعی، بلاواسطه، بساط استبداد درهم پیچیده شود، می بایست ببینیم که در مقطع کنونی اشکال مبارزه این جنبش ها در چه سطحی است. با جنبش وسیعی که علیه قدرت سیاسی برآمد می کند، می توان از کنار زدن و برچیدن بساط یک حکومت سخن گفت. اما با جنبش های مطالباتی، آنهم مطالبات صنفی و اولیه برای زیست، نمی توان به جنگ استبداد حاکم برای برچیدن بساط ان و استقرار یک جمهوری مبتنی بر جدائی دولت و دین رفت. خوشبختانه شیدان وثیق در منشور خود پیرامون سطح مبارزات جنبش ها هم، اظهار نظر نموده است و در رابطه با مختصات جنبش های اجتماعی اصلی جامعه ایران، سخنانی بیان داشته است. بنا به نظر او، یکی از سه جنبش اصلی، جنبش کارگری است. وضعیت این جنبش و سطح خواسته ها و مبارزات آنان را شیدان وثیق چنین توضیح داده است:
«جنبش‌های کارگری در برابر ستم سرمایه و مناسبات آن. جنبش کارگری ایران با وجود سابقه‌ی تاریخی طولانی هم‌چنان در چارچوب خواسته‌های اقتصادی و معیشتی باقی مانده است. اعتراض و مبارزه علیه بیکاری، قراردادهای موقت و اسارت بار، بی‌ثباتی و عدم امنیت شغلی، شرایط سخت کار و کم‌حقوقی… مضمون اصلی و کلان مبارزات و اعتراضات کارگری امروزی را تشکیل می‌دهند. با این وجود اما فعالان پیشرو کارگری برای خواسته‌هایی سیاسی و اجتماعی تلاش و مبارزه می‌کنند: چون حق ایجاد تشکل‌های آزاد و مستقل کارگری، حق اعتصاب و آزادی بیان، نشر، تجمع، حق راه‌پیمایی و تحصن، حق مداخله در تبیین و تغییر قانون کار، حق مداخله دموکراتیک در مدیریت کارخانجات و مؤسسات.»
این تصویری است که او از جنبش کارگری ارائه می دهد و جالب این است که با این نیرو می خواهد بلاواسطه بساط جمهوری اسلامی را درهم بپیچد و جمهوری دموکراتیک لائیک برقرار کند. پرسیدنی است: با این جنبش که به قول شیدان وثیق در حال حاضر اعتراضش در چارچوب خواسته های اقتصادی و معیشتی و مبارزه با بیکاری و بی حقوقی است، چگونه می شود بلافاصله حکومت جمهوری اسلامی را به طرق مختلف از جمله قیام و انقلاب سرنگون کرد؟ اگر به گفته شیدان وثیق “اعتراض و مبارزه علیه بیکاری، قراردادهای موقت و اسارت بار، بی‌ثباتی و عدم امنیت شغلی، شرایط سخت کار و کم‌حقوقی… مضمون اصلی و کلان مبارزات و اعتراضات کارگری امروزی را تشکیل می‌دهند”، با این مضمون اصلی و کلان مبارزه، چگونه می توان از طریق قیام و انقلاب استبداد حاکم را کنار زد و جمهوری مبتنی بر جدائی دولت و دین مسقر نمود.
درک رفیق عزیز ما شیدان وثیق از جنبش های اجتماعی و وظایف آنها نادرست است. جنبش های اجتماعی از جمله جنبش کارگران و یا زنان، در ارتباط با خواسته های صنفی و اجتماعی شان شکل می گیرند. موضوع فعالیت جنبش کارگری، برخورد مستقیم با قدرت سیاسی و ارائه آلترناتیو قدرت نیست. این جنبش ها نه می خواهند قدرت سیاسی را سرنگون کنند و نه به دنبال تقویت آنند. این ها، جنبش های مطالباتی هستند و بنا به تجربه همه کشورهای جهان، جنبش های مطالباتی، مبارزات و سازمان های خاص خود را دارند. جنبش کارگری برای بهبود وضعیت کارگران شکل می گیرد و اساسا مساله تغییر قدرت را هدف مبارزه خود قرار نمی دهد. شکی نیست نتیجه مبارزه جنبش کارگری پایه یک حکومت استبدادی را سست می کند. اما خطاست نتیجه این مبارزه را جایگزین هدف مبارزه جنبش اجتماعی کارگری کنیم. تشکلی که برای دفاع از حقوق زنان مبارزه می کند، نتیجه مبارزه اش به تضعیف تبعیض جنسیتی و سست شدن پایه های استبداد حاکم می انجامد، اما جنبش زنان، هدفش پائین کشاندن حکومت مستبد نیست. هر چند در جوامع استبدادی و در ایران امروز حکومت با سرکوب های گسترده، هر حرکت صنفی را نیز سیاسی می کند، اما اهداف و کارکرد این جنبش ها مطالباتی هستند. علاوه بر جنبش های مطالباتی که روش و سازمان ویژه خود (اتحادیه ها و انجمن ها) را دارند، جنبش سیاسی هم وجود دارد، که این جنبش نیز، روش و سازمان مخصوص خود (احزاب) را دارد که هدفش برخورد با قدرت سیاسی است. در همه جا، از جمله در کشور ما، اتحادیه ها و احزاب سیاسی کارکردهای متفاوتی داشته اند. نباید کارکرد آنها را یکسان پنداشت. کارگران، جوانان، زنان، نیروهای قومی-ملی می توانند با مشارکت در جنبش های سیاسی و یا تشکل های سیاسی، برخورد با قدرت حاکم را در دستور داشته باشند. اما زمانی که در جنبش مطالباتی زنان و یا کارگران فعالند موضوع فعالیت آنها چیز دیگری است. تنها در آستانه یک قیام همگانی است که همه جنبش ها به هم می پیوندند و کنار زدن قدرت حاکم مساله روز و عاجل همگانی می شود.
افزون بر این، جنبش ها همه یک کارکرد ندارند. جنبش های ضد جنگ و یا برای صلح، با جنبش کارگری و جنبش زنان، متفاوت اند و این دو، با جنبش های سیاسی نظیر جنبش ۸۸ یکی نیستند و اهداف و کارکردهای مختلفی دارند. شیدان وثیق در منشور خود “هستی و هویت گرایش چپ دموکرات و سوسیالیستی” را با در هم ریزی جنبش سیاسی و جنبش مطالباتی، مخدوش می کند.
این اختشاش مختص جنبش های اجتماعی نیست. درک او از نیروهای پروژه وحدت، که آنان را به نام “وحدت چپ ایران” معرفی می کند، نیز درست نیست. او می گوید: “وحدت چپ ایران”، به منزله بخشی از این جنبش‌ها و در راستای دفاع از منافع و مصالح مشترک و خاص آن‌ها، وظیفه دارد که به آن‌ها در اشکال مختلفِ تظاهر‌شان، از اعتراض‌ها، مقاومت‌ها و مبارزات مسالمت آمیز تا اعتصابات، نافرمانی مدنی، قیام و انقلاب علیه نظام یاری رساند.” بدین ترتیب شیدان وثیق “وحدت چپ ایران”، را بخشی از جنبش های اجتماعی –کارگری، زنان و ملیت ها- می داند. از اینرو باید گفت هم درک او از جنبش های اجتماعی مخدوش است و هم از جریانات سیاسی. او “وحدت چپ ابران” را بخشی از جنبش اجتماعی تعریف می کند، اما به این ایده خود هم وفادار نمی ماند. او در همان حالی که “وحدت چپ ایران” را جنبش معرفی می کند، همزمان برای این “جنبش”، هم در زمینه اساسنامه و ساختار، مطلب ارائه می دهد و هم برای این “جنبش” استراتژی و خط مشی سیاسی می نویسد و هم برای آن، منشور نظری برنامه ای تدوین می کند و با این چارچوب ها، بر خلاف نیت اش، مثل همان احزاب سنتی چینی و روسی، با دیگران خط و مرز می کشد و می خواهد آنان را زیر پرچم منشور خود گرد آورد. شیدان وثیق توجه نمی کند که جنبش ها بنا به تعریف سیالند. نیرویشان ثابت نیست. نه استراتژی سیاسی دارند و نه چارچوب اساسنامه ای. حول اهداف بسیار کلی، شکل می گیرند. به میزانی که بر آنها ساختار و اساسنامه و خط مشی حاکم شود، به همان میزان از خصلت یک “جنبش” فاصله می گیرند و به تشکلی سیاسی حزبی و یا حداکثر جبهه ای، نزدیک می شوند.
فعالیت سیاسی، مبنایش واقعیات موجود است. نتیجه این فعالیت هم باید به تغییرات معینی در چامعه بیانجامد. اما بدون داشتن بک چراغ راهنما، حرکت در چارچوب واقعیت درجا خواهد زد. ارزش ها نقش چراغ راهنمای ما را دارند که سمت حرکت را معنا می کنند. ارزش هائی که اگر چه امروز قابل تحقق نیستند اما جهت گام های ما را روشن می کنند. در نقطه مقابل نیز مبنا قرار دادن ارزش ها بدون توجه به واقعیت ها، به ذهنی گری می انجامد. هیچ هدف بلاواسطه ای نمی تواند امکانات و توانها را نادیده بگیرد. با جنبش اجتماعی نظیر جنبش زنان یا کارگران نمی توان حکومت به زیر کشید. جنبش کارگری که به دنبال حقوق معوقه خود دست به اعتراض می زند اولا وظیفه برخورد سیاسی با قدرت را ندارد و ثانیا حتی اگر به اشتباه آنان را در جایگاه جنبش سیاسی قرار دهیم و یا حکومت با سرکوب حرکت آنها را سیاسی کند، می بایست متناسب با توان و سطح مبارزه شان از آنان انتظار داشت.
تشکیلات واحد آتی ما، یا به قول شیدان وثیق «وحدت چپ ایران»، تشکلی است سیاسی. هدف مبارزه اش، استقرار دموکراسی است، که با این ساختار و این قانون اساسی قابل تحقق نیست. لازمه استقرار دموکراسی عبور از جمهوری اسلامی است. اما هر حزب و یا سازمان چپ، به عنوان یک نیروی سیاسی، در اساس وظیفه اش، دامن زدن به جنبش های سیاسی است و تکیه گاهشان، جنبش های اجتماعی. نتیجه مبارزه جنبش های اجتماعی، پایه های استبداد را سست می کند و شعله مبارزه جنبش های سیاسی را فروزان تر نگاه می دارد. برای برقراری و مستحکم کردن پیوند حزب سیاسی با جنبش های اجتماعی، راهکار لازم است. برای اتخاذ راهکار شناخت واقعیت ها حیاتی است. توجه به کارکرد جنبش های سیاسی و دیدن تفاوت های آن با جنبش های اجتماعی، برای نیروئی که می خواهد”منشور” برای “وحدت چپ ایران” تدوین کند، اهمیت زیادی دارد. خطای بزرگی است که ما هدف مبارزه خود را با هدف مبارزه جنبش کارگری یکسان بیانگاریم. اعلام این حکم که “هدف سیاسی بلاواسطه ما امروز برچیدن نظام جمهوری اسلامی ایران توسط جنبش‌های اجتماعی در اشکال مختلف آن از جمله قیام یا انقلاب …” حکم کاملا نادقیقی است، که بیانگر درک نادرست از جنبش اجتماعی و جایگاه و وظیفه نیروی سیاسی است.
متاسفانه در میان اپوزیسیون چپ و دموکرات ایران و در غیاب یک گفتمان جمعی و اندیشیده شده، ذهنی گری هائی رایج است. هر کس آنگونه که می خواهد قلم را می چرخاند. گوئی محکی پذیرفته شده برای سنجش وجود ندارد. بر این باورم تا صفوف چپ کشورمان چنین پراکنده است، نیروی عظیم اجتماعی چپ در جامعه، در غیاب تشکل های قدرتمند چپ، توسط جریانات دیگر به خدمت گرفته می شوند. تا زمانی که ایده ها و برنامه ها در جامعه بازتاب پیدا نکنند و پاسخ نگیرند، جدل ها و کشمکش ها در حوزه ذهن باقی می ماند و در این حوزه تجربه نشان داده است که هیچ ایده ای نمی تواند ایده دیگر را –تا زمانی که به محک آزمایش در نیاید- از میدان بدر کند. ایده فقط در عمل قابل سنجش می شود و جریانات سیاسی کوچک کنونی خصوصا تا زمانی که بدور از صحنه اصلی مبارزه هستند، از این امکان محروم اند. راه حل این مشکل، تنها با فشردن صفوفمان ممکن است به دست آید. گام هائی که امروز در رابطه با پروژه تشکل بزرگ چپ بر می داریم، می تواند ما را به یک نیروی قوی تر و به راه حل هائی برای دستیابی به گفتارهای منطبق با واقعیات نزدیک کند. برای شکل دادن به این تشکل نه تنها شیدان وثیق و من، بلکه بسیاری دیگر از چپ های علاقمند به سرنوشت مردم ایران باید آستین ها را بالا بزنند و با وجود همین تفاوت ها، راهی برای تکیه بر اشتراکات بیابند. امروز ما راهی جز گشودن چشم ها بر انبوهی از اشتراکات نداریم، اشتراکاتی که برای وحدت بسیاری از چپ های کشورمان، کفایت می کنند تا بتوانیم پرچم دموکراسی را بر فراز جامعه ای دموکراتیک، تبعیض ستیز و خواهان آزادی، عدالت و برابری به اهتزاز درآوریم.
سوم آذر ماه ۱۳۹۳ برابر ۲۴ نوامبر ۲۰۱۴


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>