مقدمه ای بر بسترهای استراتژی سیاسی وحدت چپ

دنیز ایشچی

در حالی که برنامه سیاسی آلترناتیو چپ بر اساس ترسیم چیستی نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آلترناتیو پساسرمایه داری استوار می باشد، در راستای تنظیم و هموار کردن کلان راه رسیدن به این اهداف باید بر گستره های تعمیق، بسط و گسترش ارزشهای حقوق بشری، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و تعالی ارزشهای علمی فرهنگی مدرن انسانی در راستای دستیابی به آنها هدف گیری کرد.

هر گونه فرم یابی و شکل بندی ساختاری اجتماعی جامعه مدنی امروزین بر پایه ها و ارکان نظام ارزشی هویتی انسانی عصر نوین انقلاب انفورماسیون و دوران جهانی شدن شکل می گیرد. از یک طرف دسترسی آنی و لحظه ای انسانها به اطلاعات که امکان ارتباطات شبکه ای خود گردان ساختارهای انسانی که امکانات فراوانی را جهت مانور و عملکرد اجتماعی به نهادهای صنفی مدنی و شبکه های نوین اجتماعی می دهد، از طرف دیگر عرصه های نوینی را برای نقش آفرینی افراد و توده ها در یافتن و ساختن هویت نوین شان و تاریخ آینده آنها فراهم می کند.

امکانات ساختاربندی و شبکه سازیهای اینترنتی از یک طرف مانع از انحصارگری قدرتمداران اقتصادی، سیاسی، امنیتی، و سرمایه داران کلان از نظر کنترل انحصاری آنها بر منابع اطلاعاتی و اعمال قدرت و کنترل بر نهادهای مردمی می گردد. از این دریچه نه فقط آگاهی فراگیر جهانی افکار عمومی بشری از وقایع، اطلاعات و دانشهای نوین علمی اجتماعی و غیره بشری موجب شکل گیری شعور و روانشناسی عموم جهانی انسانی می گردد، بلکه از طرف دیگر در مقیاس مایکرو این مساله موجب شکل گیری سریعتر ساختاری و غنای آگاهیهای نوین هویتی، جنسی، طبقاتی، ملی و منطقه ای و دیگر گروه بندیهای اجتماعی بشری می گردد.

این بستر و گستره نوین آگاهی و دانش نه فقط در خیلی موارد موجب شکل گیری شبکه های مدنی اجتماعی هویتی نوین می گردد که در راستای نفی اجحافات تاریخی که هنوز ادامه دارند شکل می گیرند، بلکه در کنار آن موجب رشد، تقویت و همبستگی ارزشهای طبیعی نوین نوع بشر جهانی می گردند. خانواده های مختلط از نظر بافتهای مختلف ملیتی شکل می گیرند، فرهنگها در هم ادغام می گردند، مسافرت و مهاجرت انسانها به نقاط مختلف دنیا به امری عادی و طبیعی تبدیل گردیده است و بالاخره کلان شهرهایی شکل می گیرند که از نظر هویت ملی نه فقط مختلط می باشند، بلکه نسلهای نوینی را تحویل می دهند که هویت ملی چندین بعدی را در خود حمل می کنند.

 انسان طراز نوین در عین گسترش و تعمیق ابعاد تنوع خویش، در جهت یک یگانگی غنی و والایی حرکت می کند که ویژگی امروزین و آینده آن می باشد. این یگانگی بصورت وحدتی در تنوع به مراتب گسترده تر و عمیق تر در حال شکل گیری، رشد و گسترش می باشد. تنوعی که در آن هویتهایی که بصورت تاریخی حذف شده و یا مورد تبعیض قرار گرفته بودند، آغاز به نشو و نما کرده و غنای ارزشی خویش را در گلزار بشریت می کارند و با کلیت بشریت به اشتراک می گذارند. این ارزشها در عین حال با ارزشهای حفظ طبیعت و محیط زیست انسان و دیگر موجودات زنده کره خاکی و نوع بشر و زندگی هارمونیک آن با طبیعت عجین گشته است.

اگر “هگل”، در دوران خود تلاش می کرد تا هستی زمان خویش را در ارگانیسمی متلاطم با قطب بندیهای متقابل “تز” و “آنتی تز” بصورتی در چالش دوره ای تکاملی ارزیابی بکند که در هر دوره ای “سنتز” خویش را می آفرید، چالشهای آرمانی هستی دوران انسان نوین، از حاصل تصادم ارزشی چندین بعدی ارزشهای رنگارنگ و متفاوت و گاه متقابل شکل می گیرند. در چنین بستری است که اگر ما کلان محورهای ارزشی و آرمانی خویش را تعریف نکرده باشیم، نخواهیم توانست هدف یا اهداف مرحله ای سیاسی خویش را تعریف کرده و از این طریق استراتژی محوری رسیدن به آن اهداف و تاکتیکهای محوری عملکرده خویش را ترسیم نموده باشیم.

گرچه از یک طرف انسان نوین به امکانات دست رسی لحظه ای به اطلاعات و ارتباط گیری لحظه ای با شبکه های اجتماعی دست یافته است، از طرف دیگر پیچیدگی جهانی سیستم تکنولوژی اطلاعاتی و استفاده قدرتمند نهادهای مدنی موجب گشته است تا گاها انسان خود را در مقابل گستره، این پیچیدگیها و قدرت این شبکه ها و نهادها ناچیز و ناتوان یافته و خود را اسیر و برده چنین نظامی ببیند. بطور همزمان این مسائل موجب گشته اند تا قدرتمداران اقتصادی، سیاسی و امنیتی با پیچیده کردن قانونمندیها و سیستمهای کنترل عمومی، از این امکانات جهت حفظ موقعیت قدرتمداری خویش سوء استفاده کرده و از طرف دیگر کنترل به مراتب پیچیده و شدید خویش را بر توده های میلیونی مردم اعمال کنند. این مساله در عین حال که موجب اسارت برده دارانه نوین و استثمارهای غیر مستقیم به مراتب شدیدتر و کنترل شده تری از سرمایه داری کلاسیک بر انسانها می کند، از طرف دیگر موجب شکل گیری امکانات متناقض کنترل کننده افراد و نهادهای مردمی مدنی و راهگشا برای شکوفائی قابلیتها و استعدادها برای انسان طراز نوین و ساختارهای صنفی مدنی نوین آن از طرف دیگر می گردد.

این در شرایطی است که پس از دوران جنگ سرد، بخش عمده انسانهای کره زمین متاثر از فلسفه شرقی کنفوسیوس، بودا و شیوا به زندگی هارمونیک خویش با همدیگر و با طبیعت اطراف ادامه می دهند، بخش اعظم کشورهای توسعه یافته متاثر از عبور خویش از دوران انقلابات علمی صنعتی و فلسفه دوران مدرنیته و رنسانس، چشمان خویش را برای صعود به قله ها و فازهای متعالی تر حیات انسانی دوخته اند. در همین دوران گروه بندیهای دیگری در دنیا وجود دارند که هنوز یا در دگماتیسم افراطی ناسیونالیستی، دیکتاتوری خشن دینی و خصوصا اسلامی و یا دیگر اشکال حیات نظامهای اجتماعی ارتجاعی، ضد بشری و ماقبل سرمایه داری زندگی می کنند و با سماجت تمام خواهان اعمال کنترل و قهر خشن این نظامهای ارزشی می باشند.

 آنهایی که چشمان خویش را دوخته اند تا کی امام زمانی از چاه جمکران بیرون خواهد آمد تا بهشت برین موعود آنها را با آن ویژگیهایی که برایمان تعریف کرده اند، به همه مصلحین تحویل دهد. آنانی که نه تنها در چنین دورانی قانون مندیهای هزاران سال پیش را بر بشریت امروز تحمیل می کنند، بلکه گسترش دانش و تکنولوژی نوین را در چنگالهای اختاپوسی خویش خفه می کنند. نیروهای سیاهی و قهر ارتجاع تاریخی که بر بالهای جهالت کور پرواز می کنند نه فقط به ثروتهای کلانی اتکا کرده و از آن طریق بدون پایبندی به هیچگونه باورمندیهای نورم جامعه مدنی به استحکام مواضع خویش ادامه می دهند، بلکه در راستای اعمال حاکمیت خویش بر دیگران، از غیر انسانی ترین شیوه ها جهت نابودی فیزیکی، روانی و مدنی نیروهای روشنائی کوتاهی نمی کنند. آنها به مانند خفاشان شب پرست و پیام آوران مرگ بر نیروهای روشنائی می باشند.

در چنین شرایطی بخشهایی از نیروهای اجتماعی، نیروهای آفرینندگان تحولات نوین بوده و پیشاهنگان و پیشگامان چنین تحولاتی می باشند. نیروهای دیگر بخشهایی هستند که خود را با این تحولات هماهنگ کرده و از امکانات آن استفاده کرده و در شکل گیری آگاهیها، روانشناسی و ساختاربندیهای نوین نقش سازنده ای ایفا می کنند. بخش دیگر آنهایی هستند که لنگ لنگان خود را به دنبال تحولات می کشانند و با وجود سرعت کم تحول یابی آنها، آنها به هیچ وجه درنقطه مقابل تحولات قرار نگرفته اند.

بخش دیگری هم وجود دارند که در نقطه مقابل تحولات علمی تکنولوژک، انسانی و ارزشهای حقوق بشری قرار دارند، یعنی در گوشه ای قرار دارند که از امکانات سرمایه ای و تکنولوژیک نوین و جهالت کور همتایان خویش جهت نابودی ارزشهای نوین انسانی به صورتهایی ضد بشری سوء استفاده می کنند. این نیروها نه تنها بخشی از نیروهای تحول نوین نیستند، بلکه آنها در بهترین حالت جزو نیروهای ترمز کننده تحول نوین می باشند، بلکه عمدتا بخشی از بیماریهای اجتماعی روانی تاریخی محسوب شده و رفتار سیاسی ما با آنها باید با در نظر گرفتن این واقیتها گام به پیش تنظیم گردد. بخشهایی از نیروهای چپ دموکرات که نیروهای ارتجاع و یا در بهترین حالت خود ترمز کننده تاریخی را به عنوان نیروهای تغییر و تحول معرفی می کنند، با نهایت تاسف خود به نیروهای ترمزکننده تحول تاریخی تبدیل گردیده اند.

بافتها، نهادها و ارگانهای نظام پساسرمایه داری در درون همین نظام سرمایه داری نطفه بسته، رشد کرده و انسجام می یابند. نطفه های ارزشی نظام جایگزین سرمایه داری هم در زمان حیات این نظام شکل گرفته و آغاز به رشد می نمایند. این نطفه ها را می توان در ساختارهای صنفی مدنی اجتماعی خود گردان اقتصادی، تعاونیهای غیر انتفاعی اجتماعی، هنری، علمی، ورزشی و غیره جستجو کرد. انقلاب تکنولوژیک اطلاعاتی می تواند در خدمت بسط، گسترش و رشد این ساختارها بکار گرفته شود تا این که این نهادها بتوانند با قدرتمندی در عرصه های اجتماعی سیاسی عرض اندام نمایند. تعمیق و گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی، خودگردانی مدنی اجتماعی، گسترش شفافیت اطلاعاتی و آگاهیهای علمی فنی، جامعه قانونمدار دموکراتیک زمینه را برای شکل گیری و گذر به نظام غیر استثماری و خودگردانی اقتصادی جامعه پساسرمایه داری فراهم می کند. لذا گذر به جامعه ای که بر پایه های فناوریهای علمی، فرهنگی، هنری، تکنولوژیک، مدنی و قانونی محوری است که در هارمونی همزیستی سازنده با محیط طبیعی اطراف خویش به حیات خویش ادامه می دهد، و بطور همزمان شرط اولیه و ضرور قابلیت ادامه زندگی مدنی انسانی می باشد.


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>